bloody revenge
part²²
ولی نیوفتادم پایین دستم توسط یه نفر کرفته شد و اون منو کشوند بالا
هانول: هوی جیذ چیکار به برادر من داری
جیا: میخوام بهش بفهمونم که تهیونگ مال منه
یجی: ولی الان همونی که مال توعه نجاتش داد
تهیون: چرا این دوتا چشماشون بستس
چشمامو باز کردم و دستمو از دستش جدا کردم
ته: کمک کردنم بهت نیومده
کوک: نه از طرف تو
جیمین: هیچ وقت سکوت نکن ما اوردیمتون تا هرچی تودلتونه بهم بگین
هانول: چرا وقتی جفتتون بعد از جدا شدین تغییر کردین جدا شدید
کوک: چقدر دوست دارم برگردم ۱۶ سالگیم و کاری کنم که پیش این نمونم
رونا: بسته بسته بسته من طرف هردو هم خب من دیدم که داییم ۵ ماه خودشو حبس کرده بود و اینم که بستری شده بوده تا دیروز پش خفه شید خفه لازم نیست که این دوتا بهم برگردن اجباری نیست
یجی: جونگکوک تا دیروز بخاطر فشار واسترس زیاد از حد معمول بستری بوده
تهیون: تهیونگ تا پنچ ماه هیچ ابو غذایی نمیخورده
ته و کوک: ولی بخاطر این نبوده
بهشون نگا میکردم برام خیای جالب بود که بعد از دوسال بیرون از بیمارستان دیدمشون
ته: من قرار نیست به این برگردم این لیاقت یکی بهتر از من که هیچ وقت خونه نیست و بیرونه رو داره
دستامو بردپشت سرش و سرشو اوردم جلو و بوسیدمش
یجی: لیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلی
و اونم همکاری کرد انگار واقعا دلش برای این بوسه تنگ شده بود
تهیونگ دستشو توی موهام فرو کرد و به بالا هدایتشون کرد جوری که تتوی بالای ابروم معلوم شد و تفنگشو در اورد و به سمت همون دختر نشونه گرفت و شلیک کرد
۲ مین بعد
ته: انتقام
کوک: خونین
همه: هوراااااااااااااااااااااااا
جنازشو توی اب زیر پل انداختیم و باغث قرمزی دریا شد
یونگی: الان من نباید دستگیرتون کنم
ته: نمیدونم
که بقیه ی پلیسا اومدن و به یونگی تعظیم کردن
یکی از افسرا: شماها به حکم کشتن یه نفر بازداستین کارتاتونو نشون بدید ببینم مهمید یانه
هممون کارتامونو نشون دادیم
همون افسره: جناب مین مهمون کیم تهیونگم خیلی مهمن جئون جونگکوکم که اگه نباشن کشور روهواعه میسو تهیون و رونا هم که مدلن هانور رئیس شرکته کیم نامجون و کیم سوکجینم که نمیشه نداشتیمشون جانگ هوسوک اوه اوه رئیس اموزش و پرورشه پارک جیمینم که همکاره جناب جئونه یعنی شماها نقشه ریختین منو نابود کنین
یونگی: نچ فقط افراد مهمی هستیم لی
رونا: جیمین کوکی شما شغلتون چیه
افسر لی: بهترین تک تیرندازای جهانن و خانم پارک یونا شما چی
یونا: من؟ شرمنده اگه من نبودم الان تو تفنگی نداشتی که به دست بگیری
افسر لی: اینم که سازنده ی تفنگامونه چرا همهی این معروفا رفیقن
کوک: چون فضولیش به بعضیا نیومده
افسر لی: کیم تهیونگ شما با جناب جئون نسبتی دارید
کوک: بله
پایان
ولی نیوفتادم پایین دستم توسط یه نفر کرفته شد و اون منو کشوند بالا
هانول: هوی جیذ چیکار به برادر من داری
جیا: میخوام بهش بفهمونم که تهیونگ مال منه
یجی: ولی الان همونی که مال توعه نجاتش داد
تهیون: چرا این دوتا چشماشون بستس
چشمامو باز کردم و دستمو از دستش جدا کردم
ته: کمک کردنم بهت نیومده
کوک: نه از طرف تو
جیمین: هیچ وقت سکوت نکن ما اوردیمتون تا هرچی تودلتونه بهم بگین
هانول: چرا وقتی جفتتون بعد از جدا شدین تغییر کردین جدا شدید
کوک: چقدر دوست دارم برگردم ۱۶ سالگیم و کاری کنم که پیش این نمونم
رونا: بسته بسته بسته من طرف هردو هم خب من دیدم که داییم ۵ ماه خودشو حبس کرده بود و اینم که بستری شده بوده تا دیروز پش خفه شید خفه لازم نیست که این دوتا بهم برگردن اجباری نیست
یجی: جونگکوک تا دیروز بخاطر فشار واسترس زیاد از حد معمول بستری بوده
تهیون: تهیونگ تا پنچ ماه هیچ ابو غذایی نمیخورده
ته و کوک: ولی بخاطر این نبوده
بهشون نگا میکردم برام خیای جالب بود که بعد از دوسال بیرون از بیمارستان دیدمشون
ته: من قرار نیست به این برگردم این لیاقت یکی بهتر از من که هیچ وقت خونه نیست و بیرونه رو داره
دستامو بردپشت سرش و سرشو اوردم جلو و بوسیدمش
یجی: لیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلی
و اونم همکاری کرد انگار واقعا دلش برای این بوسه تنگ شده بود
تهیونگ دستشو توی موهام فرو کرد و به بالا هدایتشون کرد جوری که تتوی بالای ابروم معلوم شد و تفنگشو در اورد و به سمت همون دختر نشونه گرفت و شلیک کرد
۲ مین بعد
ته: انتقام
کوک: خونین
همه: هوراااااااااااااااااااااااا
جنازشو توی اب زیر پل انداختیم و باغث قرمزی دریا شد
یونگی: الان من نباید دستگیرتون کنم
ته: نمیدونم
که بقیه ی پلیسا اومدن و به یونگی تعظیم کردن
یکی از افسرا: شماها به حکم کشتن یه نفر بازداستین کارتاتونو نشون بدید ببینم مهمید یانه
هممون کارتامونو نشون دادیم
همون افسره: جناب مین مهمون کیم تهیونگم خیلی مهمن جئون جونگکوکم که اگه نباشن کشور روهواعه میسو تهیون و رونا هم که مدلن هانور رئیس شرکته کیم نامجون و کیم سوکجینم که نمیشه نداشتیمشون جانگ هوسوک اوه اوه رئیس اموزش و پرورشه پارک جیمینم که همکاره جناب جئونه یعنی شماها نقشه ریختین منو نابود کنین
یونگی: نچ فقط افراد مهمی هستیم لی
رونا: جیمین کوکی شما شغلتون چیه
افسر لی: بهترین تک تیرندازای جهانن و خانم پارک یونا شما چی
یونا: من؟ شرمنده اگه من نبودم الان تو تفنگی نداشتی که به دست بگیری
افسر لی: اینم که سازنده ی تفنگامونه چرا همهی این معروفا رفیقن
کوک: چون فضولیش به بعضیا نیومده
افسر لی: کیم تهیونگ شما با جناب جئون نسبتی دارید
کوک: بله
پایان
۴.۹k
۱۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.