ات:؟
ات:؟
جونگکوک: آره نینا انباره
ات: زنننیکه پفیلا براچی رفتی
اوکی بیا بریم
ات مثل همیشه سوار موتور مشکی کهکشانی اش شد و جونگکوک سوار موتور مشکی مات اش شد
ات پادماد مشکی اش رو در اورد و کشید
جونگکوک:(خنده عصبی) ات تو دیوونه ای ها
براچی میای پاد میکشی آسم داری بدبخت میخوای بدتر شی(داد)
ات خیلی ریلکس به کارش ادامه داد و رسیدن به مطب دکتر ات
ات:(نفس عمیق کشید و داخل اتاق شد)
دکتر: خب ات خبرای خوبی برات ندارم
ات: باز چیشده
دکتر: کم خونی داری نارسایی قلب بیشتر شده
و آسم هم بدتر شده
وقتی دکتر گفت آسم و مشکلات زیادی دارم جونگکوک خییییلی ترسناک نگام کرد و میتونم بگم ریدم تو خودم
جونگکوک ویو
دختره گاو حتما باید پاد بکشی وآسم داری
دکتر ات رو ویزیت کرد و هزازتا دارو براش تجویز کرد
جونگکوک: ات دیگ حق نداری پاد بکشی
آسم دارس به تهیونگم میگم آسم ات بدتر شده
نینا هم جر واجرت میکنه
ات: آی آی چقدر پاچه خواری
اهههههههه
جونگکوک: ات من حال خوبتو میخوام
ات: باش اوکی ولی در هفته 1 بار میکشم
جونگکوک: اتتتتت
ات: درد الان خیلی وقته نکشیدم
جونگکوک: باش
هردو سوار موتور هاشون شدن و رسیدن خونه
ات مثل همیشه تظاهر بهخوب بودن کرد
جونگکوک به سمت تهیونگ رفت و یلند گفت حالم بدتر از همیشه شده جوری نگاش کردم رقت آشپز خونه من موندم یه عابمه ادم و بدتر از همه نیناااا😖
جونگکوک: آره نینا انباره
ات: زنننیکه پفیلا براچی رفتی
اوکی بیا بریم
ات مثل همیشه سوار موتور مشکی کهکشانی اش شد و جونگکوک سوار موتور مشکی مات اش شد
ات پادماد مشکی اش رو در اورد و کشید
جونگکوک:(خنده عصبی) ات تو دیوونه ای ها
براچی میای پاد میکشی آسم داری بدبخت میخوای بدتر شی(داد)
ات خیلی ریلکس به کارش ادامه داد و رسیدن به مطب دکتر ات
ات:(نفس عمیق کشید و داخل اتاق شد)
دکتر: خب ات خبرای خوبی برات ندارم
ات: باز چیشده
دکتر: کم خونی داری نارسایی قلب بیشتر شده
و آسم هم بدتر شده
وقتی دکتر گفت آسم و مشکلات زیادی دارم جونگکوک خییییلی ترسناک نگام کرد و میتونم بگم ریدم تو خودم
جونگکوک ویو
دختره گاو حتما باید پاد بکشی وآسم داری
دکتر ات رو ویزیت کرد و هزازتا دارو براش تجویز کرد
جونگکوک: ات دیگ حق نداری پاد بکشی
آسم دارس به تهیونگم میگم آسم ات بدتر شده
نینا هم جر واجرت میکنه
ات: آی آی چقدر پاچه خواری
اهههههههه
جونگکوک: ات من حال خوبتو میخوام
ات: باش اوکی ولی در هفته 1 بار میکشم
جونگکوک: اتتتتت
ات: درد الان خیلی وقته نکشیدم
جونگکوک: باش
هردو سوار موتور هاشون شدن و رسیدن خونه
ات مثل همیشه تظاهر بهخوب بودن کرد
جونگکوک به سمت تهیونگ رفت و یلند گفت حالم بدتر از همیشه شده جوری نگاش کردم رقت آشپز خونه من موندم یه عابمه ادم و بدتر از همه نیناااا😖
۴.۵k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.