p12
+بریم شام...
رفتم حیاط دنبال جونگکوک که صحنه قشنگی و ندیدم..
داشت یه دختری رو میبوسید و دستای همو دور گردنشون حلقه کرده بودن و از لبای هم کام میگرفتن...
^.من قول میدم یروز فرار میکنیم میریم یجا دور از ات....بهت قول میدم...
و اون دختر همونطور اشکمیریخت...
_میدونم یه اضافس...
+جونگکوک...م...م..میشه بریم....الان مردم...شک میکنن..
_ات...وایسا...
+...
_من...
+مجبور نیستی من و نگه داری و لقب اضافه رو روم بزاری..
احتیاجی به فرار نیست...یا بکشم یا آزادم کن...
تو نباید بخاطر من هم خودتو هم منو آزار بدی وقتی عاشق یکی دیگه ای!
_حسودی میکنی؟....
+اصلا!
رفتم حیاط دنبال جونگکوک که صحنه قشنگی و ندیدم..
داشت یه دختری رو میبوسید و دستای همو دور گردنشون حلقه کرده بودن و از لبای هم کام میگرفتن...
^.من قول میدم یروز فرار میکنیم میریم یجا دور از ات....بهت قول میدم...
و اون دختر همونطور اشکمیریخت...
_میدونم یه اضافس...
+جونگکوک...م...م..میشه بریم....الان مردم...شک میکنن..
_ات...وایسا...
+...
_من...
+مجبور نیستی من و نگه داری و لقب اضافه رو روم بزاری..
احتیاجی به فرار نیست...یا بکشم یا آزادم کن...
تو نباید بخاطر من هم خودتو هم منو آزار بدی وقتی عاشق یکی دیگه ای!
_حسودی میکنی؟....
+اصلا!
۱۳.۴k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.