لحظه ی عشق پارت ۳

D"اون دختر حالش بده اگر همچین ‌
اتفاقی براش بیافته شاید

A"سریع رفتم زنگ زدم به همون شماره تا بهش بگم

که یک دفعه نقشه ی به ذهنم رسید
U"چیه
A"ببین دیانا حالش بده یک آدرس به من بده من بیام داروش رو بهت بدم
U"واسم مهم نیست تهش میمیره
تو می تونی فقط از زندش استفاده "A کنی
U" خوب باشه ساعت ۵:۳۰ به این آدرس بیا فقط اگر نقشه ای داشته باشی عشقت ...

A"قبول کردم رفتم پیش رضا حقوق ۳
ماهم رو ازش گرفتم تا دارو براش بخرم

دارو رو واسش خریدم و منتظر بودم تا ساعتی که گفته بود "A

ساعت ۵:۳۰
U"تو همون پسره هستی که باهاش قرار گذاشتم
A"اره منم
U"داروش رو بده
A"
اول باید ببینمش
گذاشتم بره پیشش "U
A"حالش بد بود دارو رو بهش دادم

A"ببین هر کاری می کنم فقط با دیانا این کار رو نکن

U"اخی ترسیدی
A"من دوسش دارم تو غرور نداری واست یک چیزا جدیده
U"می تونی یکی از فامیل های مادری دیانا به من بدی دیانا رو تحویل بگیری
A"قبول کردم
اولیت کسی که هم خودم هم دیانا باهاش مشکل داشت توی فامیلشون دختر خالش بود یعنی : هستی
U"پس قرارمون شد فردا همین ساعت اینجا

A"باشه

ادامه دارد .....