★عروسکی در دست شیطان 10★
دازای:خبرم اینکه برای مدل شدن قبول شدیییییی...
چویا:و...واقعا؟
دازای:آره خوشحال نیستی؟
چویا:چرااا خیلی خوشحالم دازاییییی
دازای:بغلم نمیکنی؟
چویا:کمبود محبت داری؟
دازای:اوم...امگا کوچولوم خیلی وقته بغلم نکرده!
چویا:اوم...راست میگی...خیلی وقته بغلت نکردم..
دازای:راستی فردا باید با اتسو و آکو و من و خودت بریم برا عکس
چویا:عکس؟
دازای:آه...هوم مدل
چویا:باش..
.
.
.
.
(فردا کمپانی مدل)
ناشناس:خوش اومدید لطفا این لباسا ها رو به نوبت بپوشید..
چویا:حتما
دازای:چشم
آکوتاگاوا:هوم
آتسوشی:باش
ناشناس:اولین عکستون سبک اروپایی داره
چویا:هوم...خوبه...لباسم اینطوری بود که یه لباس سیاه یقه اسکی
با یه لباس سفید خامه دوزی شده و یه کت سیاه بلند بود..با دو جفت دستکش سیاه
یه شلوار سیاه و یه کلاه آویز دار و یه چوکر سیاه و طلایی..یه سبک سیاه بود ولی
قشنگ بود...(اسلاید 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6)
.
.
.
(ویو دازای)
دازای:لباس من اینطوری بود که یه لباس سفید آستین پف دار با گل طلایی
یه کت طوسی و شلوار سیاه که جلوش یکم باز بود طوری که بانداژام
معلوم بود...(اسلاید 1 و 2 و 3 و 5 و 6)
.
.
.
.
(ویو آکوتاگاوا)
آکوتاگاوا:یه لباس سفید دستمال گردن دار که خامه دوزی شده بود و یه یقه اسکی سفید با شلوار سیاه و یه شنل سیاه که زنجیر هاش طلایی بود..بیشتر شبیه تیپ یه ومپایر بود تا یه سبک اروپایی..(اسلاید 6)
.
.
.
.
(ویو آتسوشی)
آتسوشی:یه لباس لیمویی...با یه کراوات سیاه
یه شلوار سیاه بند دار که منو شیبه لیمو میکرد...(اسلاید 6)
چویا:و...واقعا؟
دازای:آره خوشحال نیستی؟
چویا:چرااا خیلی خوشحالم دازاییییی
دازای:بغلم نمیکنی؟
چویا:کمبود محبت داری؟
دازای:اوم...امگا کوچولوم خیلی وقته بغلم نکرده!
چویا:اوم...راست میگی...خیلی وقته بغلت نکردم..
دازای:راستی فردا باید با اتسو و آکو و من و خودت بریم برا عکس
چویا:عکس؟
دازای:آه...هوم مدل
چویا:باش..
.
.
.
.
(فردا کمپانی مدل)
ناشناس:خوش اومدید لطفا این لباسا ها رو به نوبت بپوشید..
چویا:حتما
دازای:چشم
آکوتاگاوا:هوم
آتسوشی:باش
ناشناس:اولین عکستون سبک اروپایی داره
چویا:هوم...خوبه...لباسم اینطوری بود که یه لباس سیاه یقه اسکی
با یه لباس سفید خامه دوزی شده و یه کت سیاه بلند بود..با دو جفت دستکش سیاه
یه شلوار سیاه و یه کلاه آویز دار و یه چوکر سیاه و طلایی..یه سبک سیاه بود ولی
قشنگ بود...(اسلاید 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6)
.
.
.
(ویو دازای)
دازای:لباس من اینطوری بود که یه لباس سفید آستین پف دار با گل طلایی
یه کت طوسی و شلوار سیاه که جلوش یکم باز بود طوری که بانداژام
معلوم بود...(اسلاید 1 و 2 و 3 و 5 و 6)
.
.
.
.
(ویو آکوتاگاوا)
آکوتاگاوا:یه لباس سفید دستمال گردن دار که خامه دوزی شده بود و یه یقه اسکی سفید با شلوار سیاه و یه شنل سیاه که زنجیر هاش طلایی بود..بیشتر شبیه تیپ یه ومپایر بود تا یه سبک اروپایی..(اسلاید 6)
.
.
.
.
(ویو آتسوشی)
آتسوشی:یه لباس لیمویی...با یه کراوات سیاه
یه شلوار سیاه بند دار که منو شیبه لیمو میکرد...(اسلاید 6)
۴.۰k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.