عشق خوناشامی من پارت ۲۴
عشق خوناشامی من پارت ۲۴
ویو جونگکوک:
اومد نشست منم میخواستم بهش بگم ولی نمیدونستم چطور شروع کنم
جونگکوک: خب راستش میخوام ازت بخوام از اینجا بری
ا/ت: وقتی اینو گفت رفتم تو شک
یعنی چی؟
جونگکوک: ولی بنظرم واضح گفتم
ا/ت: آخه همینطور که نمیشه برای چی(بغض)
جونگکوک: ممکنه یه روزی اینو بفهمی اما به صلاح خودته
ا/ت: نه نمیخوام من همین الآن میخوام بدونم
جونگکوک: خواستم بلند شم که برم وقتی بلند شدم خواستم برم سمت در که از پشت بغلم کرد
ا/ت: نه نه نرو لطفا من بدون تو نمیتونم لطفا خواهش میکنم(گریه شدید)
جونگکوک: تحمل گریه هاش رو نداشتم برگشتم و بغلش کردم
جونگکوک: گریه نکن نمیخوام اشک هات رو ببینم برای خودت میگم لطفا درک کن
آروم بردمش و روی تخت نشوندمش
ولی هنوز تو بغلم بود و سرش رو سینم بود منم سرش رو نوازش میکردم
جونگکوک: باشه بهت میگم لطفا گریه نکن
از بغلم اومد بیرون و تو چشمام نگاه کرد منم با انگشت شستم اشک هاش رو پاک میکردم و براش توضیح میدادم
ببین ا/ت...(خب ماجرا رو توضیح داد)
ا/ت: وقتی برام توضیح داد خوشحال بودم که اینقدر براش مهمم
باشه ولی من از پیشت نمیرم
جونگکوک: ولی
ا/ت: ولی نداره دیگه همین که گفتم
جونگکوک: هوففف چرا نمیتونم باهات مخالفت کنم
ا/ت: خنده کیوت
جونگکوک: قربون اون خندههای خوشگلت برم تو این چند روز داشتم میمردم که خندههات رو نمیدیدم
ا/ت: جونگکوک لطفا ازت خواهش میکنم دیگه حرف از اینکه از هم جدا بشیم رو نزن
جونگکوک: باشه قول میدم همیشه کنارت باشم
ا/ت: اهم
ادامه دارد...
حمایت
ویو جونگکوک:
اومد نشست منم میخواستم بهش بگم ولی نمیدونستم چطور شروع کنم
جونگکوک: خب راستش میخوام ازت بخوام از اینجا بری
ا/ت: وقتی اینو گفت رفتم تو شک
یعنی چی؟
جونگکوک: ولی بنظرم واضح گفتم
ا/ت: آخه همینطور که نمیشه برای چی(بغض)
جونگکوک: ممکنه یه روزی اینو بفهمی اما به صلاح خودته
ا/ت: نه نمیخوام من همین الآن میخوام بدونم
جونگکوک: خواستم بلند شم که برم وقتی بلند شدم خواستم برم سمت در که از پشت بغلم کرد
ا/ت: نه نه نرو لطفا من بدون تو نمیتونم لطفا خواهش میکنم(گریه شدید)
جونگکوک: تحمل گریه هاش رو نداشتم برگشتم و بغلش کردم
جونگکوک: گریه نکن نمیخوام اشک هات رو ببینم برای خودت میگم لطفا درک کن
آروم بردمش و روی تخت نشوندمش
ولی هنوز تو بغلم بود و سرش رو سینم بود منم سرش رو نوازش میکردم
جونگکوک: باشه بهت میگم لطفا گریه نکن
از بغلم اومد بیرون و تو چشمام نگاه کرد منم با انگشت شستم اشک هاش رو پاک میکردم و براش توضیح میدادم
ببین ا/ت...(خب ماجرا رو توضیح داد)
ا/ت: وقتی برام توضیح داد خوشحال بودم که اینقدر براش مهمم
باشه ولی من از پیشت نمیرم
جونگکوک: ولی
ا/ت: ولی نداره دیگه همین که گفتم
جونگکوک: هوففف چرا نمیتونم باهات مخالفت کنم
ا/ت: خنده کیوت
جونگکوک: قربون اون خندههای خوشگلت برم تو این چند روز داشتم میمردم که خندههات رو نمیدیدم
ا/ت: جونگکوک لطفا ازت خواهش میکنم دیگه حرف از اینکه از هم جدا بشیم رو نزن
جونگکوک: باشه قول میدم همیشه کنارت باشم
ا/ت: اهم
ادامه دارد...
حمایت
۲۴.۵k
۳۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.