انسان ، عشق
نظام هستی ، نظام علت و معلول و کنش ها و واکنش هاست !
بر این باور حکمت خلقت کائنات و انسان توجیه می گردد .
تاریخ نظام هستی از زمان خلقت انسان شکل می گیرد ، گویا تا پیش از آن نظام هستی ناقص بوده و حرفی برای گفتن نداشته است !
خلقت انسان است که به نظام هستی معنا می دهد و چیزی به نام تاریخ خلقت متولد می گردد ، خداوند نظام هستی را با عشق خلق کرد اما برای دوران و تکامل این معاشقه ، نیاز به معشوقی داشت که خدای گونه در این نظام نقش ایفا کند و تکمیل کننده نظام هستی شود !
این جا بود که خداوند ، انسان را خلق کرد و رسالت انسان بودن را به او داد .
انسانی که رسالتی بس بزرگ را به عهده داشت و برای تحقق این رسالت و ادای مسئولیت بزرگ ، باید صلاحیت و توانمندی بزرگ داشته باشد تا در انجام رسالت مقدس خویش موفق گردد !
بنا بر این خداوند برای توانمند سازی انسان از روح خود در وجود وی دمید ، روحی که سرشار از عشق بود چرا که تحقق رسالت انسان بدون وجود عشق غیر ممکن بود !
چون وجود و ذات خداوند عشق است ، با عشق کائنات را خلق کرد ؛ با عشق انسان را خلق و اکنون برای رشد و تکامل انسان ، نیاز به یک قدرت بی منتها به نام عشق بود و انسان را با عشق و برای عشق خلق کرد و شاهکار خلقت خداوند به وجود آمد !
خداوند وجود مطلق است و وجود خداوند از مهربانی ، عشق و رحمت است ، عشق نیز مانند وجود خداوند مقدس و مطلق است .
همان گونه که خداوند برای کل و ابدی است ، عشق نیز کلی و ابدی است ؛ انسان بدون عشق معنا ندارد چرا که رسالت انسان عشق ، مهربانی و محبت است !
بدون عشق رسیدن به خدا امکان ندارد ، عشق تکیه گاه و تکمیل کننده انسان است ، برای رسیدن به خدا انسان باید عاشق باشد ، این عشق است که انسان را از جهالت ، نا امیدی ، تعصبات ، خشونت ، فساد و پلیدی دور می کند !
عشق انرژی انسان است برای عروج و تکامل ، عشق آدم را به انسان تبدیل می کند مانند تبدیل حوضچه به دریا !
عشق ثابت و مطلق است ، قابل تغییر نیست !
عشق منبع پاکی ، امید ، اراده ، زندگی و انسان شدن و انسان ماندن است !
عشق مقدس است ، انسان در پناه عشق به آرامش ، سعادت ، رشد و خوشبختی دست پیدا می کند !
مهربانی ، محبت ، نوع دوستی ، احترام به طبیعت و ایمان به خداوند از عشق حاصل می شود !
بر این باور حکمت خلقت کائنات و انسان توجیه می گردد .
تاریخ نظام هستی از زمان خلقت انسان شکل می گیرد ، گویا تا پیش از آن نظام هستی ناقص بوده و حرفی برای گفتن نداشته است !
خلقت انسان است که به نظام هستی معنا می دهد و چیزی به نام تاریخ خلقت متولد می گردد ، خداوند نظام هستی را با عشق خلق کرد اما برای دوران و تکامل این معاشقه ، نیاز به معشوقی داشت که خدای گونه در این نظام نقش ایفا کند و تکمیل کننده نظام هستی شود !
این جا بود که خداوند ، انسان را خلق کرد و رسالت انسان بودن را به او داد .
انسانی که رسالتی بس بزرگ را به عهده داشت و برای تحقق این رسالت و ادای مسئولیت بزرگ ، باید صلاحیت و توانمندی بزرگ داشته باشد تا در انجام رسالت مقدس خویش موفق گردد !
بنا بر این خداوند برای توانمند سازی انسان از روح خود در وجود وی دمید ، روحی که سرشار از عشق بود چرا که تحقق رسالت انسان بدون وجود عشق غیر ممکن بود !
چون وجود و ذات خداوند عشق است ، با عشق کائنات را خلق کرد ؛ با عشق انسان را خلق و اکنون برای رشد و تکامل انسان ، نیاز به یک قدرت بی منتها به نام عشق بود و انسان را با عشق و برای عشق خلق کرد و شاهکار خلقت خداوند به وجود آمد !
خداوند وجود مطلق است و وجود خداوند از مهربانی ، عشق و رحمت است ، عشق نیز مانند وجود خداوند مقدس و مطلق است .
همان گونه که خداوند برای کل و ابدی است ، عشق نیز کلی و ابدی است ؛ انسان بدون عشق معنا ندارد چرا که رسالت انسان عشق ، مهربانی و محبت است !
بدون عشق رسیدن به خدا امکان ندارد ، عشق تکیه گاه و تکمیل کننده انسان است ، برای رسیدن به خدا انسان باید عاشق باشد ، این عشق است که انسان را از جهالت ، نا امیدی ، تعصبات ، خشونت ، فساد و پلیدی دور می کند !
عشق انرژی انسان است برای عروج و تکامل ، عشق آدم را به انسان تبدیل می کند مانند تبدیل حوضچه به دریا !
عشق ثابت و مطلق است ، قابل تغییر نیست !
عشق منبع پاکی ، امید ، اراده ، زندگی و انسان شدن و انسان ماندن است !
عشق مقدس است ، انسان در پناه عشق به آرامش ، سعادت ، رشد و خوشبختی دست پیدا می کند !
مهربانی ، محبت ، نوع دوستی ، احترام به طبیعت و ایمان به خداوند از عشق حاصل می شود !
۸.۹k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.