پارت ۱.اکازا. هنتای🔞
از زبان آت
روی تختم دراز کشیدم. اکازا داشت تلویزیون میدید.
حوصلم سر رفته بود. گوشیمو چک کردم که دیدم دوما بهم پیام داده. ترسیدم. میدونستم اگه اکازا گوشیمو چک کنه چیزی از دوما باقی نمیمونه. دوما پیام داد و سلام و احوال پرسی کرد. استیکر قلب فرستاد که باعث شد قلبم به تپش بیوفته و نگران بودم که اکازا وارد اتاق شه. بدون اینکه پیام رو نگاه کنم صفحه گوشیمو خاموش کردم. برق اتاق رو خاموش کردم و پتوی قرمز رنگمو کشیدم رو سرم. یه شلوار گشاد و نیم تنه تنم بود. بعد یک ساعت اکازا اومد و در اتاق رو باز کرد. بدون اینکه برق رو روشن کنه لباسش رو در میاره. میشه گفت فقط شلوار تنش بود. منی که تو خواب و بیداری بودم با چشم نیمه باز به بدن بی نقص اکازا نگاه های ریز میکردم. متوجه اس ام اس شدم که از گوشیم اومد. گوشیم رمز نداشت و اکازا کنجکاو شد که بدونه کی این موقع شب بهم پیام داده. وقتی متوجه شدم که اخرین بار دوما بهم پیام داده مو به تنم سیخ شد. میلرزیدم. اکازا وارد اس ام اس شد که وقتی پیام های دوما رو دید چشماش گرد شد. گوشیم رو محکم پرت کرد اما جوری که نشکنه. ترسیدم! اکازا روی تخت اومد و بلند صدام کرد.
+آاااااااات
-چی.. چی شده اکازا؟
+چرا اون حرومزاده اونم این نصف شب به تو پیامک داده؟
-اکازا خواهش میکنم برات توضیح میدم من....
+بخاطر این کارت باید تنبیه شی.
-چی؟ ص... ص... صبر کن.. ا... اک.. اکا... اکازا.. خواهش می... میکنم.... تموم.. تمومش کن....
+قول میدم دردت نیاد.......
روی تختم دراز کشیدم. اکازا داشت تلویزیون میدید.
حوصلم سر رفته بود. گوشیمو چک کردم که دیدم دوما بهم پیام داده. ترسیدم. میدونستم اگه اکازا گوشیمو چک کنه چیزی از دوما باقی نمیمونه. دوما پیام داد و سلام و احوال پرسی کرد. استیکر قلب فرستاد که باعث شد قلبم به تپش بیوفته و نگران بودم که اکازا وارد اتاق شه. بدون اینکه پیام رو نگاه کنم صفحه گوشیمو خاموش کردم. برق اتاق رو خاموش کردم و پتوی قرمز رنگمو کشیدم رو سرم. یه شلوار گشاد و نیم تنه تنم بود. بعد یک ساعت اکازا اومد و در اتاق رو باز کرد. بدون اینکه برق رو روشن کنه لباسش رو در میاره. میشه گفت فقط شلوار تنش بود. منی که تو خواب و بیداری بودم با چشم نیمه باز به بدن بی نقص اکازا نگاه های ریز میکردم. متوجه اس ام اس شدم که از گوشیم اومد. گوشیم رمز نداشت و اکازا کنجکاو شد که بدونه کی این موقع شب بهم پیام داده. وقتی متوجه شدم که اخرین بار دوما بهم پیام داده مو به تنم سیخ شد. میلرزیدم. اکازا وارد اس ام اس شد که وقتی پیام های دوما رو دید چشماش گرد شد. گوشیم رو محکم پرت کرد اما جوری که نشکنه. ترسیدم! اکازا روی تخت اومد و بلند صدام کرد.
+آاااااااات
-چی.. چی شده اکازا؟
+چرا اون حرومزاده اونم این نصف شب به تو پیامک داده؟
-اکازا خواهش میکنم برات توضیح میدم من....
+بخاطر این کارت باید تنبیه شی.
-چی؟ ص... ص... صبر کن.. ا... اک.. اکا... اکازا.. خواهش می... میکنم.... تموم.. تمومش کن....
+قول میدم دردت نیاد.......
۱۰.۵k
۲۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.