part 18 وقتی عاشق پسر عموت شدی

part 18 وقتی عاشق پسر عموت شدی
part 18
_حالا بیا بخوابیم
+باشه
(پرش زمانی به بعد خواب)
(ویو لونا)
از خواب بیدار شدم دیدم تهیونگ نیست ساعت رو دیدم ساعت 7:30 بود سریع از جام بلند شدم رفتم پایین که اجوما رو دیدم
+اجوما تهیونگ کجاست
#رفت بیرون
+اهان
#دخترم گشنت نیست
+چرا
#خب چی دوست داری برات درست کنم
+ممم...پنکیک
#باشه عزیزم الان درست میکنم
اجوما رفت منم رفتم رو مبل دراز کشیدم تلویزیون رو شروع کردم نشستم نگاه کردم داشتم نگاه میکردم که در خونه باز شد که دیدم تهیونگ
_عه بیدار شدی
+نه پس خوابم
_هوف باشه
+کجا رفته بودی
_کار داشتم
+اهان
#دخترم
+بله
#پنکیکت امادس
+باشه
رفتم سر میز نشستم که تهیونگ هم اومد کنارم
_به ما نمیدی
+نه
_چرا
+باشه بابا بیا
یه تیکه تز پنکیک رو دادم به تهیونگ
_مرسی
+خواهش
سروع کردم به خوردن که تموم شد
_دختر کسی جلوتو نگرفته بود
+عهه ولم کن خب گشنم بود
_قربونت بشم من حالا بیا بریم فیلم ببینم
+باشه
با تهیونگ رفتیم نشستیم رو مبل که گفت
_چه فیلمی بزارم
+نمیدونم
_ترسناک بزارم
+مممم... خب... اره
_نمی ترسی