پارت 4
ویو کوک
رفتم پایین و بالا سر بابام وایستادم و سرم رو پایین انداختم.
بعد بابام شروع کرد به معرفی من با آقای کیم.
پ•کوک: آقای کیم این تنها پسرم جوگن کوک هست، کوک سلام کن.«جدی»
کوک: سلام آقای کیم جونگ کوک هستم اگه میشه کوک صدام کنید.«خحالتی و کمی جدی»
ته: سلام کوک من آقای کیم تهیونگ هستم من رو ته یا ته ته صدا کن.«جدی و خیلی مهربون»
پ•کوک: خوب آقای کیم این پسر من که از الان تا اخر عمرش دست شما.«جدی و خوشحال»
ویو ته
از اینکه آقای جئون خوشحال بود که پسرش رو به من داد هم عصبی بودم هم نارحت و کمی تعجب با خودم فکر کردم که امشب از کوک بپرسم چرا پدرش باهاش همچین رفتاری داره چون روی دستش جای کبودی بود، راستش من جلو این پسر کم اوردم و عاشقش شدم.
«نویسنده: کرم دارم میخوام از الان عاشقانش کنم.»
ویو کوک
من با دیدن ته یه دل نه صد دل عاشقاش شدم چونهم مهربدن بود هم من رو از دست اسن مرتیکه........ نجات داد، من تا آخر عمر بابت این کمکش مدیونشم.
«نویسنده: حالام داره از خودم بهم میخوره چون هنوز ۵ پارت نشده که دارم عاشقانش میکنم، حالا این به کنار بریم ادامه گفت و گوشون.»
ته: خوب آقای جئون اکه با پسرتون کاری ندارید متونم ببرشم؟«جدی»
پ•کوک: نه باهاش کاری ندارم اگه کار اشتباهی انجام داد میتونین ادبش کنین چون هنوز بچه ست میگم.«جدی»
ته از این حرف اقای جئون عصبی شد میخواست بزنه بکشتش ولی خودش رو اروم کرد بعد با حالت مسخر و کمی جدی گفت:
ته: نه آقای جئون من این کارو نمیکنم چون به نظرم پسر خیلی خوب میاد.«مسخره و کمی جدی که به آقای جئون بر بخوره»
پ•کوک: آقای کیم این جوری که فکر میکنین نیست چون خیلی بد و تنبل و بی تربیت هست.«خیلی خیلی جدی»
ته: چشم آقای جئون هر چی شما بگید.«لبخند و جدی»
ته: اگه کار دیگه ای ندارد من میتونم با پسرتون برم؟«جدی و جذاب»
پ•کوک: نه کاری ندارم میتونین ببریدش.«خوشحال و کمی جدی»
پ•کوک: پسرم بیا بغلم.«جدی»
کوک رفتم بغلش کردم که در گوش چیزی گفت که ناراحت شدم.
پ•کوک: فک نکن از دستم راحت شدی چون قرار کاری کنم که پشیمون بشی به دنیا امدی.«در گوش کوک و با حالت مسخر که کوک رو نارحت کنه»
ته که فهمید آقای جئون داره در گوش پسرش یه چیزی میگه با خودش گفت که توی خونه یا ماشین میپرسم.
ادامه دارد...........
رفتم پایین و بالا سر بابام وایستادم و سرم رو پایین انداختم.
بعد بابام شروع کرد به معرفی من با آقای کیم.
پ•کوک: آقای کیم این تنها پسرم جوگن کوک هست، کوک سلام کن.«جدی»
کوک: سلام آقای کیم جونگ کوک هستم اگه میشه کوک صدام کنید.«خحالتی و کمی جدی»
ته: سلام کوک من آقای کیم تهیونگ هستم من رو ته یا ته ته صدا کن.«جدی و خیلی مهربون»
پ•کوک: خوب آقای کیم این پسر من که از الان تا اخر عمرش دست شما.«جدی و خوشحال»
ویو ته
از اینکه آقای جئون خوشحال بود که پسرش رو به من داد هم عصبی بودم هم نارحت و کمی تعجب با خودم فکر کردم که امشب از کوک بپرسم چرا پدرش باهاش همچین رفتاری داره چون روی دستش جای کبودی بود، راستش من جلو این پسر کم اوردم و عاشقش شدم.
«نویسنده: کرم دارم میخوام از الان عاشقانش کنم.»
ویو کوک
من با دیدن ته یه دل نه صد دل عاشقاش شدم چونهم مهربدن بود هم من رو از دست اسن مرتیکه........ نجات داد، من تا آخر عمر بابت این کمکش مدیونشم.
«نویسنده: حالام داره از خودم بهم میخوره چون هنوز ۵ پارت نشده که دارم عاشقانش میکنم، حالا این به کنار بریم ادامه گفت و گوشون.»
ته: خوب آقای جئون اکه با پسرتون کاری ندارید متونم ببرشم؟«جدی»
پ•کوک: نه باهاش کاری ندارم اگه کار اشتباهی انجام داد میتونین ادبش کنین چون هنوز بچه ست میگم.«جدی»
ته از این حرف اقای جئون عصبی شد میخواست بزنه بکشتش ولی خودش رو اروم کرد بعد با حالت مسخر و کمی جدی گفت:
ته: نه آقای جئون من این کارو نمیکنم چون به نظرم پسر خیلی خوب میاد.«مسخره و کمی جدی که به آقای جئون بر بخوره»
پ•کوک: آقای کیم این جوری که فکر میکنین نیست چون خیلی بد و تنبل و بی تربیت هست.«خیلی خیلی جدی»
ته: چشم آقای جئون هر چی شما بگید.«لبخند و جدی»
ته: اگه کار دیگه ای ندارد من میتونم با پسرتون برم؟«جدی و جذاب»
پ•کوک: نه کاری ندارم میتونین ببریدش.«خوشحال و کمی جدی»
پ•کوک: پسرم بیا بغلم.«جدی»
کوک رفتم بغلش کردم که در گوش چیزی گفت که ناراحت شدم.
پ•کوک: فک نکن از دستم راحت شدی چون قرار کاری کنم که پشیمون بشی به دنیا امدی.«در گوش کوک و با حالت مسخر که کوک رو نارحت کنه»
ته که فهمید آقای جئون داره در گوش پسرش یه چیزی میگه با خودش گفت که توی خونه یا ماشین میپرسم.
ادامه دارد...........
۴.۱k
۰۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.