پارت۲۷
پارت۲۷
ارامشی برای حس تو
ـ (منو مامان جونگ کوک میخواستیم بریم که جونگ کوک اومد پشت گوشم و گفت)
+(اروم) بعدش بیا تو اتاقم کارت دارم
-(سرمو تکون دادم و رفتیم داخل ...رفتیم تو اشپز خونه که مامان جونگ کوک )
» دخترم ا.ت(ملبخند)
- بله مامانی(لبخند)
» جونگ کوک اذیتت کرد؟(لبخند)
- معلومه که نه مامانی جونم فقط...فقط یکماا سربه سرم گذاشت(کمی خجالت و لبخند)
» ای پسره ی احمق (خنده)....اگه اذیتت کرد به خودم بگو.... باشه؟(لبخند)
- چشم(لبخند)
» خب حالا برو که استراحت کنی چون فردا کلی کار داری(کمی خنده)
- مامانی جونم چرا میخندی؟(کمی خنده)
» چون میدونم جونگ کوک همیشه کنجکاو و عحوله و بعد از کارای خواستگاری خیلی زود یه نوه برا من میاره(خنده)
- مامانییی(خجالت)
»..... خب دخترم برو که دیگه استراحت کنی و بری چمدونتو ببندی....ببخشید وقتتو گرفتم
ـ (بغلش کردم) اشکالی نداره مامانی جونم(بعد از بغلش دراومدم و لبخندی بهش زدم و رفتم دم در اتاق جونگ کوک و در زدم که گفت)
+ بیا داخل(سرد)
- ( رفتم داخل دیدم داره رو تخت نشسته و چمدون میبنده و لباساشو تا میزنه ...رفتم پیشش نشستم که نگام کرد)چیکار میکنی ددی؟
+ دارم چمدونم و میبندم میبینی که(سرد)(به جمع کردن چمدونم ادامه دادم)
- چیزی شده؟(تعجب)
+ معلومه که نه(سرد)
- (صورتمو نزدیک صورتش کردم که گفت)
+ نزدیکم نشو(سرد)
ـ (کمی چمدونشو هل دادم یه طرف از تخت و با دستم به سینه جونگ کوک زدم و هلش دادم رو ت/خت ...اونم بدون هیچ عکس العملی رو ت/خت دراز کشید...به محض اینکه رو ت/خت خوابیده شد پا/هامو دو طرف بدنش گذاشتم ورو شکمش نشستم و رو صورتش خم شدم و دستامو دوطرف سرش ستون کردم و گفتم) از من نالاحتی ددی جونم؟(کیوت)
+..شاید(دستامو رو رو/ناش تا با/سنش میکش/یدم)
- عه..... خب من چه کار اشتباهی کردم ددی؟(کیوت و متعجب)
+ بهش فکر کن خانمی(ناراحت)(هنوزم دستامو رو رو/ناش تا با/سنش میکشیدم)
-.....نکنه بخاطر اینکه نزاشتم بب/وسیم؟...ولی این بازی رو تو شروع کردی ؟؟ بعدش اون موقعه مامانت داشت میومد...این نامردیههه(اخم کیوت)
+باشه تو درست میگی ولی من الان ناراحتممم؟(اخم کیوت)
-....عااامممم باشه ....دوست داری چطور جبرانش کنم ددی جون؟(کیوت)
+ (جوابی بهش ندادمو خودمو غرق چشمای قشنگش کردم...که
حمایتتتتتتتتتتت کیوتام : )
لاوام ببشید اگه کم مینویسم بخاطر امتحاناتو ایناست....
لایک و کامنت یادتون نره لاوام ....بهم انرژی بدید تا زود به زود پارتای جدید رو بنویسم....: )
ماچچچچچ بهتون!
ارامشی برای حس تو
ـ (منو مامان جونگ کوک میخواستیم بریم که جونگ کوک اومد پشت گوشم و گفت)
+(اروم) بعدش بیا تو اتاقم کارت دارم
-(سرمو تکون دادم و رفتیم داخل ...رفتیم تو اشپز خونه که مامان جونگ کوک )
» دخترم ا.ت(ملبخند)
- بله مامانی(لبخند)
» جونگ کوک اذیتت کرد؟(لبخند)
- معلومه که نه مامانی جونم فقط...فقط یکماا سربه سرم گذاشت(کمی خجالت و لبخند)
» ای پسره ی احمق (خنده)....اگه اذیتت کرد به خودم بگو.... باشه؟(لبخند)
- چشم(لبخند)
» خب حالا برو که استراحت کنی چون فردا کلی کار داری(کمی خنده)
- مامانی جونم چرا میخندی؟(کمی خنده)
» چون میدونم جونگ کوک همیشه کنجکاو و عحوله و بعد از کارای خواستگاری خیلی زود یه نوه برا من میاره(خنده)
- مامانییی(خجالت)
»..... خب دخترم برو که دیگه استراحت کنی و بری چمدونتو ببندی....ببخشید وقتتو گرفتم
ـ (بغلش کردم) اشکالی نداره مامانی جونم(بعد از بغلش دراومدم و لبخندی بهش زدم و رفتم دم در اتاق جونگ کوک و در زدم که گفت)
+ بیا داخل(سرد)
- ( رفتم داخل دیدم داره رو تخت نشسته و چمدون میبنده و لباساشو تا میزنه ...رفتم پیشش نشستم که نگام کرد)چیکار میکنی ددی؟
+ دارم چمدونم و میبندم میبینی که(سرد)(به جمع کردن چمدونم ادامه دادم)
- چیزی شده؟(تعجب)
+ معلومه که نه(سرد)
- (صورتمو نزدیک صورتش کردم که گفت)
+ نزدیکم نشو(سرد)
ـ (کمی چمدونشو هل دادم یه طرف از تخت و با دستم به سینه جونگ کوک زدم و هلش دادم رو ت/خت ...اونم بدون هیچ عکس العملی رو ت/خت دراز کشید...به محض اینکه رو ت/خت خوابیده شد پا/هامو دو طرف بدنش گذاشتم ورو شکمش نشستم و رو صورتش خم شدم و دستامو دوطرف سرش ستون کردم و گفتم) از من نالاحتی ددی جونم؟(کیوت)
+..شاید(دستامو رو رو/ناش تا با/سنش میکش/یدم)
- عه..... خب من چه کار اشتباهی کردم ددی؟(کیوت و متعجب)
+ بهش فکر کن خانمی(ناراحت)(هنوزم دستامو رو رو/ناش تا با/سنش میکشیدم)
-.....نکنه بخاطر اینکه نزاشتم بب/وسیم؟...ولی این بازی رو تو شروع کردی ؟؟ بعدش اون موقعه مامانت داشت میومد...این نامردیههه(اخم کیوت)
+باشه تو درست میگی ولی من الان ناراحتممم؟(اخم کیوت)
-....عااامممم باشه ....دوست داری چطور جبرانش کنم ددی جون؟(کیوت)
+ (جوابی بهش ندادمو خودمو غرق چشمای قشنگش کردم...که
حمایتتتتتتتتتتت کیوتام : )
لاوام ببشید اگه کم مینویسم بخاطر امتحاناتو ایناست....
لایک و کامنت یادتون نره لاوام ....بهم انرژی بدید تا زود به زود پارتای جدید رو بنویسم....: )
ماچچچچچ بهتون!
۳.۹k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.