اوپا کجایی💜💜🖤🖤
اوپا کجایی💜💜🖤🖤
رفتم بیمارستان دیدم جیمین خوابه و به پرستار گفتم بژاد زخم دستممو ببنده که یهو پدر و مادر من اومدن و پشت سرشون ۲ تا زن و مرد مسن وارد شدن و رفتن سمت جیمین
و جیمین ناگه بیدار میشود چهره خوش مادرش بیند و گوید : چه زیباست مادرم چه گول است این بانو
جیمین بیدار شد : مامان بابباااا!!!!!!!
پ و م جیمین : عزیزم حالت خوبه
جیمین : خوبم
پدر و مادر جیسو : جیسو حالت خوبه
مادر جیمین : جیسو که ناگهان چهرش با مادر جیسو برخورد کرد همون بهترین دوستش که گمش کرده بوددددد و اونم جیسو بود همون دختره خوشگلی که با جیمین دوست بودن
مادر جیسو : خوهررررر واقعا تویی
مادر جیمین و مادر جیسو همدیگر بغل کردن همچنین پدراشون
جیسو جیمین : آنجا چه خبره!؟؟؟؟
همه با هم
به جیمین و جیسو گفتن: یادتون نمیاد این جیسو دوست بچگیت جیمین و اینم جیمین دوست بچگیت جیسو یادتون اومد که جیمین از دیدن دوباره دوستش خوشحال شد و از رو تخت بلند شد و رفت بغل جیسو و همچنین جیسو مشتاقانه بغلش کرد و گریه کرد
جیسو : خیلی خری منو ول کردی اوپا
جیمین : شیششش من ولت نکردم
پیدات نکردم عزیزم
رفتم بیمارستان دیدم جیمین خوابه و به پرستار گفتم بژاد زخم دستممو ببنده که یهو پدر و مادر من اومدن و پشت سرشون ۲ تا زن و مرد مسن وارد شدن و رفتن سمت جیمین
و جیمین ناگه بیدار میشود چهره خوش مادرش بیند و گوید : چه زیباست مادرم چه گول است این بانو
جیمین بیدار شد : مامان بابباااا!!!!!!!
پ و م جیمین : عزیزم حالت خوبه
جیمین : خوبم
پدر و مادر جیسو : جیسو حالت خوبه
مادر جیمین : جیسو که ناگهان چهرش با مادر جیسو برخورد کرد همون بهترین دوستش که گمش کرده بوددددد و اونم جیسو بود همون دختره خوشگلی که با جیمین دوست بودن
مادر جیسو : خوهررررر واقعا تویی
مادر جیمین و مادر جیسو همدیگر بغل کردن همچنین پدراشون
جیسو جیمین : آنجا چه خبره!؟؟؟؟
همه با هم
به جیمین و جیسو گفتن: یادتون نمیاد این جیسو دوست بچگیت جیمین و اینم جیمین دوست بچگیت جیسو یادتون اومد که جیمین از دیدن دوباره دوستش خوشحال شد و از رو تخت بلند شد و رفت بغل جیسو و همچنین جیسو مشتاقانه بغلش کرد و گریه کرد
جیسو : خیلی خری منو ول کردی اوپا
جیمین : شیششش من ولت نکردم
پیدات نکردم عزیزم
۵.۱k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.