p1
p1
عشق خونی
ویو ات
(علامت ات +)
با صدای کوبوندن در به هم از خواب بیدار شدم حتما بابامه بازمقمار کرده رفتم از اتاقم بیرون و بابامو مس دیدم توجهی بهش نکردم و رفتم یه لیوان اب برداشتم و رفتم تو اتاقم و خوابیدم صب بازنگ میسو از خواب پریدم (میسو دوست صمیمی ات )
(علامت میسو ♡)
♡سلام ات خوبی
+مرگ سلام این وقت صب چه زنگ زدنیه اخه
♡خب میخواستم بگم بعد از ظهر بیا بریم بیرون
+اوکی پس ساعت چهار بیا دنبالم
♡باش
پایان مکالمه
ویو ات
پاشدم رفتم یه دوش گرفتم لبتابو باز کردم و کیدراما دیدم تا ساعت سه کیدراما دیدم و بعد رفتم اماده شدم لباسامو پوشیدمو( عکس لباسارو میزارم)
و رفتم پایین
=کجا
+با میسو میرم بیرون خدافظ
میسو دم در بود و قدم زنان رفتیم رسیدم به یه پارک و رو ی صندلی نشستیم بعد یه ساعت قرار شد کیسو بیاد خونه ما باهم بربم باری که من توش کار میکنم
رفتیم خونه و یه لباس مشکی دارک پوشیدم( عکسشونومیزارم)
و به میسو هم یه لباس دادم لباسارو پوشیدیم م موهامون باز گذاشتیم و ارایش لایت کردیم و رفتیم
عشق خونی
ویو ات
(علامت ات +)
با صدای کوبوندن در به هم از خواب بیدار شدم حتما بابامه بازمقمار کرده رفتم از اتاقم بیرون و بابامو مس دیدم توجهی بهش نکردم و رفتم یه لیوان اب برداشتم و رفتم تو اتاقم و خوابیدم صب بازنگ میسو از خواب پریدم (میسو دوست صمیمی ات )
(علامت میسو ♡)
♡سلام ات خوبی
+مرگ سلام این وقت صب چه زنگ زدنیه اخه
♡خب میخواستم بگم بعد از ظهر بیا بریم بیرون
+اوکی پس ساعت چهار بیا دنبالم
♡باش
پایان مکالمه
ویو ات
پاشدم رفتم یه دوش گرفتم لبتابو باز کردم و کیدراما دیدم تا ساعت سه کیدراما دیدم و بعد رفتم اماده شدم لباسامو پوشیدمو( عکس لباسارو میزارم)
و رفتم پایین
=کجا
+با میسو میرم بیرون خدافظ
میسو دم در بود و قدم زنان رفتیم رسیدم به یه پارک و رو ی صندلی نشستیم بعد یه ساعت قرار شد کیسو بیاد خونه ما باهم بربم باری که من توش کار میکنم
رفتیم خونه و یه لباس مشکی دارک پوشیدم( عکسشونومیزارم)
و به میسو هم یه لباس دادم لباسارو پوشیدیم م موهامون باز گذاشتیم و ارایش لایت کردیم و رفتیم
۷.۰k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.