پسرعموی مغرورم

پسرعموی مغرورم
Part۶
دو ساعت بعد
ویوات
از خواب بیدار شدم مثل چی پریدم رفتم سریع دوش۱۰مینی گرفتم و اومدم بیرون لباسم و پوشیدم میکاپ خیلی خیلی کم کردم چون خوشم نمیومد زیاد از میکاپ درحر رژ گونه و رژ لب و سایه و خط چشم(اره جون خودت پس من این میکاپارو کردم😏😂)ودر آخرهم پالتو پشمی سفیدم و پوشیدم
_اات من آمادم بیا دیگه
+اومدم
رفتم پایین وقتی کوک و دیدم دهنم باز مون این خودش نبود خیلی جذاب شده بودلعنت بهت
_چرا زل زدی به من
+خیلیم قشنگی که بخوام زل بزنم
&😂
÷واقا خیلی قشنگ ریدی بهش
_هی شما دوتا خفه شید
+چیکارشون داری؟
_داره دیر میشه بیاین تا بریم
&بریم
÷انا تو با من بیا
&باشه
_ات توهم با من بیا
+باشه
تو ماشین
_چقدر خوشگل شدی
+تو هم خیلی جذاب شدی
_نظر لطفته
+😁
_اها راستی من میخواستم یک چیز بگم
+خب بگو
_میگم میشه لطفاً جلوی جونگی در مورد موضوع دیشب نگی
+خودش که می‌دونه
_گفتی بهش
+اره
_هوفففف از دست تو
+خب به من چه!
چندمین بعد
_رسیدیم
+میگم من تورو می‌خوام اونجاتورو به عنوان دوست پسرم معرفی کنم
_خب بکن من مشکلی ندارم
+گفتم که یه وقت سوتی ندی
_خیالت راحت
ببخشیدا که کم بود😞