وقتی در فروشگاه را باز کردم،
وقتی در فروشگاه را باز کردم،
دو زنگوله به صدا در امد:
یکی پشت پیشخان و یکی جلوی آن.
زن پشت پیشخان اخم کرد.
چشم هایش مثل سوزن باریک بودند و صورتش مثل یک تخته چوب بی احساس.
عرضش اندازه چهارچوب در بود،
موهای نمک فلفلی اش را پشت سرش گوجه ای کرده بود...
و بلوز قرمزی با چین های دخترانه به تن داشت.
[دل و دماغ لباس خریدن نداشت]
دو زنگوله به صدا در امد:
یکی پشت پیشخان و یکی جلوی آن.
زن پشت پیشخان اخم کرد.
چشم هایش مثل سوزن باریک بودند و صورتش مثل یک تخته چوب بی احساس.
عرضش اندازه چهارچوب در بود،
موهای نمک فلفلی اش را پشت سرش گوجه ای کرده بود...
و بلوز قرمزی با چین های دخترانه به تن داشت.
[دل و دماغ لباس خریدن نداشت]
۸.۱k
۰۳ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.