درگیرِ مافیاها
پارت ۳
از زبان ا/ت :
همینطور غرق افکارم بودم که خودمو وسط شهر پیدا کردم به خودم اومدم و رفتم به سمت خونه دلم میخواست استراحت کنم امروز روز عجیبی بود برام...
از زبان تهیونگ:
توی مسیر برگشت موقع رانندگی به اون دختر فکر میکردم نمیدونم چرا ولی نتونستم نادیدش بگیرم ؛ اون خیلی خشگل و خوش قد و بالا بود به جرئت میتونم بگم تا حالا همچین صورت دلنشینی ندیده بودم چشماش درشت و عسلی بود وقتی به چشماش نگاه کردم یه دفعه وجودم غرق آرامش شد صداشم گرم بود اما با من خشک و جدی صحبت میکرد گویا از اینکه یه پسر غریبه خلوتشو به هم زده خوشش نیومده بود...
دم عمارت که رسیدم نگهبانا در رو برام باز کردن ماشینو بردم داخل ...
عمارت ما یه جای پرت و دور از شهر بود که مسیرشم چپ بود کسی راحت پیداش نمیکرد یه عمارتم توی شهر داشتیم که اونو کمتر میرفتیم حالا بعدا متوجه میشید چرا کمتر اونجا میریم
داخل عمارت که رفتم جونگکوک از بالای پله ها یه نگاه عصبانی بهم انداخت و اومد سمتم و گفت :
تو کجا موندی پسر ؟ مگه قرار امشب رو یادت رفته؟
تهیونگ: نه یادم نرفته ولی اونا که هنوز نرسیدن تو چرا انقد هولی ؟
جونگکوک: هولم چون حجم و سود این معامله با تمام کارایی که تا حالا انجام دادیم قضیش فرق میکنه باید حواسمونو جمع کنیم
تهیونگ: خیلی خب نگران نباش. عمو ایل سوک نرسیده ؟
جونگکوک: نه هنوز...
از زبان ا/ت :
همینطور غرق افکارم بودم که خودمو وسط شهر پیدا کردم به خودم اومدم و رفتم به سمت خونه دلم میخواست استراحت کنم امروز روز عجیبی بود برام...
از زبان تهیونگ:
توی مسیر برگشت موقع رانندگی به اون دختر فکر میکردم نمیدونم چرا ولی نتونستم نادیدش بگیرم ؛ اون خیلی خشگل و خوش قد و بالا بود به جرئت میتونم بگم تا حالا همچین صورت دلنشینی ندیده بودم چشماش درشت و عسلی بود وقتی به چشماش نگاه کردم یه دفعه وجودم غرق آرامش شد صداشم گرم بود اما با من خشک و جدی صحبت میکرد گویا از اینکه یه پسر غریبه خلوتشو به هم زده خوشش نیومده بود...
دم عمارت که رسیدم نگهبانا در رو برام باز کردن ماشینو بردم داخل ...
عمارت ما یه جای پرت و دور از شهر بود که مسیرشم چپ بود کسی راحت پیداش نمیکرد یه عمارتم توی شهر داشتیم که اونو کمتر میرفتیم حالا بعدا متوجه میشید چرا کمتر اونجا میریم
داخل عمارت که رفتم جونگکوک از بالای پله ها یه نگاه عصبانی بهم انداخت و اومد سمتم و گفت :
تو کجا موندی پسر ؟ مگه قرار امشب رو یادت رفته؟
تهیونگ: نه یادم نرفته ولی اونا که هنوز نرسیدن تو چرا انقد هولی ؟
جونگکوک: هولم چون حجم و سود این معامله با تمام کارایی که تا حالا انجام دادیم قضیش فرق میکنه باید حواسمونو جمع کنیم
تهیونگ: خیلی خب نگران نباش. عمو ایل سوک نرسیده ؟
جونگکوک: نه هنوز...
۱۹.۲k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.