گس لایتر/ ادامه پارت ۱۱۹
جونگکوک حرفشو زد و همراه ایم داجونگ رفت... بایول توی خونه پدرش تنها موند... بجز خودش و خدمتکارا کس دیگه ای نبود...
اما مجبور بود بمونه... چون حرف همشون یکی بود... و اینکه بایول هيچوقت روی حرف پدرش حرف نمیزد....
******************************************
هیونو یه کلاه مشکی روی سر گذاشت... و یه ماسک زد... صورتشو کاملا پوشوند که شناسایی نشه... چون تحت تعقیب بود... موقع راه رفتن توی شهر سرشو پایین مینداخت...
رفت و جلوی یه باجه ی تلفن رسید...
گوشیو برداشت و شماره ی مدنظرشو گرفت...
دوتا بوق خورد و بعد مخاطب مورد نظر گوشی رو جواب داد...
-الو؟
-جئون جونگکوک!.. دلم برات تنگ شده بود... خوب شد جواب دادی!
-هیونو!
-آره... خودمم
-بهتره خودتو تحویل پلیس بدی... شرایط خودتو بدتر نکن....
هیونو عصبانی شد... داد زد و گفت: ای عوضی!... همه ی بدبختی من زیر سر توئه... تو و ایم داجونگ خودتونو آماده کنین... باید تاوان پس بدین... کلی برای اون پدر زن لعنتیم زحمت کشیدم... حالا میبینین!...
و بعد گوشیو قطع کرد... اجازه نداد جونگکوک صحبت کنه... جونگکوک که هیچ احساسی نسبت به حرفای هیونو نداشت گوشیشو روی میز گذاشت و به کارش ادامه داد... اون اصلا نمیترسید و تهدیدات هیونو بنظرش یه مشت حرفای پوشالی بود...
*********************************************
اما مجبور بود بمونه... چون حرف همشون یکی بود... و اینکه بایول هيچوقت روی حرف پدرش حرف نمیزد....
******************************************
هیونو یه کلاه مشکی روی سر گذاشت... و یه ماسک زد... صورتشو کاملا پوشوند که شناسایی نشه... چون تحت تعقیب بود... موقع راه رفتن توی شهر سرشو پایین مینداخت...
رفت و جلوی یه باجه ی تلفن رسید...
گوشیو برداشت و شماره ی مدنظرشو گرفت...
دوتا بوق خورد و بعد مخاطب مورد نظر گوشی رو جواب داد...
-الو؟
-جئون جونگکوک!.. دلم برات تنگ شده بود... خوب شد جواب دادی!
-هیونو!
-آره... خودمم
-بهتره خودتو تحویل پلیس بدی... شرایط خودتو بدتر نکن....
هیونو عصبانی شد... داد زد و گفت: ای عوضی!... همه ی بدبختی من زیر سر توئه... تو و ایم داجونگ خودتونو آماده کنین... باید تاوان پس بدین... کلی برای اون پدر زن لعنتیم زحمت کشیدم... حالا میبینین!...
و بعد گوشیو قطع کرد... اجازه نداد جونگکوک صحبت کنه... جونگکوک که هیچ احساسی نسبت به حرفای هیونو نداشت گوشیشو روی میز گذاشت و به کارش ادامه داد... اون اصلا نمیترسید و تهدیدات هیونو بنظرش یه مشت حرفای پوشالی بود...
*********************************************
۱۷.۸k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.