قرمه سبزی هندسام🫐🥲
صبح...
کوک:خب از اونجایی که می شد گفت جین هیونگ احتمال داره انتقام بگیره من همینجا مستقر میشم( مستقر=یعنی موندن، یا هر معنی دیگه ای که به موندن ربط داشته باشه)
جین:جونکوکی بیا بیرون پسر گلم کاریت ندارم!
ا. ت:از اونجایی که داشتم واسه ناهار برنج درست میکردم... رفتم که یکم هم گوشت بیارم ظاهرا یاد رفت گاز رو خاموش کنم که وقتی رفتم با برنج سوخیده مواج شدم
سریع ریختمش توی ذباله
سریع یکی دیگه درست کردم..
یاع بوش نمیره اگه جین اوپا بفهمه دیوانه میشممممم
جین:ته این بوی چیه؟ داری ته دیگ درست میکنی؟( ته توی یکی از ران ها با برنج ته دیگ درست کرده بود)
ته:هیونگ من اینجام!
یونگی:بو نارنگی سوخت... نه نه بوی برنجه من میرم یه سر بزنم
جیهوپ:منم میام اب بخورم
رفتیم تو دیدیم ا. ت داره برنج درست میکنه تا اینجا حدس یونگی درست بود حالا برنج سوخته کو
یونگی:چرا همه پنجره ها بازه ا.ت
ا. ت:سطل... سطل ذباله رو باز کن...
یونگی:منو جیهوپ داشتیم نگاه میکردیم که..
جین:به به چشمم روشن( خدا به دادتون برسه ا. تها)
جین:ا.ت کار توعه؟
ا. ت:اره
ته:واو چه شاهکار زیبایی
جیمین:ا.ت داشت میرفت گ..
کوک:گوشت بگیرههه
ا. ت:کوککک
جین:بیا بابا ، هندسام باهات کاری نداره😂
ا. ت:ااا یونگیا برات نارنگی گرفتم همرو خوردی... عه چرا اینارو هم داری میخوری بده مننننن
یونگی:این پرتقاله چقدر بزرگه!
ا. ت:بدهههه من مال منه
جیمین:موچی؟
ا. ت:بیا
برای توهم موچی گرفتم
برقیه:برای ما چی؟
ا. ت:بیاین برای شما ها هم... ........ گرفتم
نامجون:دستت درد نکنه
ا. ت:...
یونگی:این برنج سوخت رفت...
جین:برین کنار خودم میپزم...
انقدر پرت بود حواسم به برنج که یادم رفت با یه چی دستمالی دسپیته ای ور دارم قابلمه رو که خدا رو شکر تهیونگ داد زد که حواسم بیاد سر جاش
شرط پارت بعد...
دوتا لایک😑😂
ببینین چقدر مهربونم!
یه دونه رو خودم لایک میکنم نفر بعدی رو خدا میدونه🥲😶
کوک:خب از اونجایی که می شد گفت جین هیونگ احتمال داره انتقام بگیره من همینجا مستقر میشم( مستقر=یعنی موندن، یا هر معنی دیگه ای که به موندن ربط داشته باشه)
جین:جونکوکی بیا بیرون پسر گلم کاریت ندارم!
ا. ت:از اونجایی که داشتم واسه ناهار برنج درست میکردم... رفتم که یکم هم گوشت بیارم ظاهرا یاد رفت گاز رو خاموش کنم که وقتی رفتم با برنج سوخیده مواج شدم
سریع ریختمش توی ذباله
سریع یکی دیگه درست کردم..
یاع بوش نمیره اگه جین اوپا بفهمه دیوانه میشممممم
جین:ته این بوی چیه؟ داری ته دیگ درست میکنی؟( ته توی یکی از ران ها با برنج ته دیگ درست کرده بود)
ته:هیونگ من اینجام!
یونگی:بو نارنگی سوخت... نه نه بوی برنجه من میرم یه سر بزنم
جیهوپ:منم میام اب بخورم
رفتیم تو دیدیم ا. ت داره برنج درست میکنه تا اینجا حدس یونگی درست بود حالا برنج سوخته کو
یونگی:چرا همه پنجره ها بازه ا.ت
ا. ت:سطل... سطل ذباله رو باز کن...
یونگی:منو جیهوپ داشتیم نگاه میکردیم که..
جین:به به چشمم روشن( خدا به دادتون برسه ا. تها)
جین:ا.ت کار توعه؟
ا. ت:اره
ته:واو چه شاهکار زیبایی
جیمین:ا.ت داشت میرفت گ..
کوک:گوشت بگیرههه
ا. ت:کوککک
جین:بیا بابا ، هندسام باهات کاری نداره😂
ا. ت:ااا یونگیا برات نارنگی گرفتم همرو خوردی... عه چرا اینارو هم داری میخوری بده مننننن
یونگی:این پرتقاله چقدر بزرگه!
ا. ت:بدهههه من مال منه
جیمین:موچی؟
ا. ت:بیا
برای توهم موچی گرفتم
برقیه:برای ما چی؟
ا. ت:بیاین برای شما ها هم... ........ گرفتم
نامجون:دستت درد نکنه
ا. ت:...
یونگی:این برنج سوخت رفت...
جین:برین کنار خودم میپزم...
انقدر پرت بود حواسم به برنج که یادم رفت با یه چی دستمالی دسپیته ای ور دارم قابلمه رو که خدا رو شکر تهیونگ داد زد که حواسم بیاد سر جاش
شرط پارت بعد...
دوتا لایک😑😂
ببینین چقدر مهربونم!
یه دونه رو خودم لایک میکنم نفر بعدی رو خدا میدونه🥲😶
۱۴.۵k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.