یه دیوونه دنبالم کرده!!!(part16)
)
بعد پرتم کرد داخل استخر، من شنا بلد نبود و هی دست و پا می زدم.
_کمک!(میره زیر آب)کمک(دوباره میره زیر آب)
دیگه کامل رفتم داخل آب و چشمام رو بستم، بعد هیچ صدایی نشنیدم، فقط تاریکی بود.
(کوک ویو)
ا.ت رو پرت کردم تو اب استخر، می خواستم یکم حالشو سرجاش بیارم، هر کاری براش می کنم باز طرف بقیه رو میگیره.
+دیگه رفت زیر اب، بعد خودم لباسم رو در آووردم و پریدم توی آب و ا.ت رو بیرون آووردم، بیهوش شده بود.
دستم رو گذاشتم روی قفسه ی سینش و ضربه زدم که آب از دهنش بریزه بیرون.(هوی منتظر چی بودی؟)
بعد از چند ضربه به هوش اومد و خیلی آب از دهنش ریخت بیرون.
_(نفس زدن شدید)
+باید قدر منو بدونی، وگرنه همین جوری بلا سرت میاد.
_تو.تو. یه.دیوونه.ای.سعی.کنیم.هم.همین.
جور.می مونی!!!
با حرفش یه خنجر داخل قلبم فرو کردن، اون به من گفت دیوونه. حالا صبر کن خانم ا.ت وقتی با روحت بازی کردم می فهمی که دنیا دست کیه.
+من میرم تو هم بیا(حالت سرد)
لباسم رو پوشیدم و رفتم به دینا زنگ زدم(دینا دختر خاله ی جونگکوکه)
(علامت دینا √)
√سلام ددی.
+سلام چطوری؟
√هیچی سلامتی، تو چه خبر ددی؟؟
+خوشم نمیاد منو ددی صدا کنی!
√اوک فقط داشتم شوخی میکردم.
+برات پول خوبی سراغ دارم.
√باز چه مأموریتی برات پیش اومده؟بازم محموله دزدیدن؟
+نه می خوام بیای دوست دخترم رو یکم اذیت کنی، بیا یکم اینجا بمون به عنوان دوست دختر من، اونم یه مدت خدمتکار میشه تا قدر منو بیشتر بدونه.
√آها، برات خرج زیاد بر می داره، مثلاً دو میلیون دلار.
+آها اوکی، پنج دقیقه ی دیگه واریز می کنم.
√اوکی بای.
بدون خدافظی قطع کردم، دینا برای اینکه اذیتم کنه ددی صدام می کنه وگرنه هم ازدواج کرده هم بچه داره.
شوهرش با شغلش هیچ مشکلی نداره، میدونه همه ی اینا فیلمه.
(ا.ت ویو)
تو آب وقتی کوک رفت بیرون یه عالمه گریه کردم، برای اینکه بتونم کوک رو ادب کنم یه نقشه ی فرار کشیدم، داشتم با خودم نقشه می کشیدم که تو همون استخر خوابم برد، ساعت سه نصف شب بود که بلند شدم دیدم که داخل اتاق کنار کوک خوابم، ای لجباز هی می خواد اذیتم کنه و کتکم می زنه ولی من هنوز دوسش داشتم از حرف ها و نقشه هایی که کشیدم پشیمون بودم.
بلند شدم تا برم حموم دیدم کوک از پشت موهام رو کشید.
_ایییییییی.
+کجا هرزه؟!
_من هرزه نیستم!!!!
+پس کجا می رفتی(بغلش می کنه)
_فازت چیه؟! همین الان گفتی بهم هرزه!!!
+چون تا به حال یه هرزه به این خوشگلی ندیدم( سخنی ندارم)
_هع هع خیلی خری!
اومدم از بغلش برم بیرون که یه دفعه منو چسبوند به خودش.
+فردا دوست دخترم می خواد بیاد اینجا دیگه تورو دوست ندارم، اینم آخرین باری بود که بغلت کردم.
یه دفعه صدای شکستن قلبم رو احساس کردم، شاید داره شوخی می کنه.
_داری شوخی می کنی؟!
+نه، حالا هم برو گمشو(پرتش کرد)
خندیدم و اشک هام سرازیر شدن، کوک هنوز داشت نگام می کرد، بعدش پتو رو کشید روی سرش.
(ویو کوک)
باید ادبش می کردم، اون منو دیشب اذیت کرده بود با اون حرفش قلبم شکست، بعد از دو دقیقه صدای
هق هق های ا.ت اتاق رو پر کرد، نمی دونم چی بود ولی قلبم خیلی تند می زد و یه دفعه اشک هام سرازیر شدن.
+وای پسر تو چته، اون باید ادب بشه، بعد از چند روز دوباره پیش خودت بر می گرده.(تو ذهنش گفت)
.
.
.بالای 20 تا لایک پست بعدی رو میزارم.
پس قبول کنید، از الان به بعد با شرط میرم جلو...
#بی_تی_اس.
#وی.
#جونگکوک.
#کیوت.
بعد پرتم کرد داخل استخر، من شنا بلد نبود و هی دست و پا می زدم.
_کمک!(میره زیر آب)کمک(دوباره میره زیر آب)
دیگه کامل رفتم داخل آب و چشمام رو بستم، بعد هیچ صدایی نشنیدم، فقط تاریکی بود.
(کوک ویو)
ا.ت رو پرت کردم تو اب استخر، می خواستم یکم حالشو سرجاش بیارم، هر کاری براش می کنم باز طرف بقیه رو میگیره.
+دیگه رفت زیر اب، بعد خودم لباسم رو در آووردم و پریدم توی آب و ا.ت رو بیرون آووردم، بیهوش شده بود.
دستم رو گذاشتم روی قفسه ی سینش و ضربه زدم که آب از دهنش بریزه بیرون.(هوی منتظر چی بودی؟)
بعد از چند ضربه به هوش اومد و خیلی آب از دهنش ریخت بیرون.
_(نفس زدن شدید)
+باید قدر منو بدونی، وگرنه همین جوری بلا سرت میاد.
_تو.تو. یه.دیوونه.ای.سعی.کنیم.هم.همین.
جور.می مونی!!!
با حرفش یه خنجر داخل قلبم فرو کردن، اون به من گفت دیوونه. حالا صبر کن خانم ا.ت وقتی با روحت بازی کردم می فهمی که دنیا دست کیه.
+من میرم تو هم بیا(حالت سرد)
لباسم رو پوشیدم و رفتم به دینا زنگ زدم(دینا دختر خاله ی جونگکوکه)
(علامت دینا √)
√سلام ددی.
+سلام چطوری؟
√هیچی سلامتی، تو چه خبر ددی؟؟
+خوشم نمیاد منو ددی صدا کنی!
√اوک فقط داشتم شوخی میکردم.
+برات پول خوبی سراغ دارم.
√باز چه مأموریتی برات پیش اومده؟بازم محموله دزدیدن؟
+نه می خوام بیای دوست دخترم رو یکم اذیت کنی، بیا یکم اینجا بمون به عنوان دوست دختر من، اونم یه مدت خدمتکار میشه تا قدر منو بیشتر بدونه.
√آها، برات خرج زیاد بر می داره، مثلاً دو میلیون دلار.
+آها اوکی، پنج دقیقه ی دیگه واریز می کنم.
√اوکی بای.
بدون خدافظی قطع کردم، دینا برای اینکه اذیتم کنه ددی صدام می کنه وگرنه هم ازدواج کرده هم بچه داره.
شوهرش با شغلش هیچ مشکلی نداره، میدونه همه ی اینا فیلمه.
(ا.ت ویو)
تو آب وقتی کوک رفت بیرون یه عالمه گریه کردم، برای اینکه بتونم کوک رو ادب کنم یه نقشه ی فرار کشیدم، داشتم با خودم نقشه می کشیدم که تو همون استخر خوابم برد، ساعت سه نصف شب بود که بلند شدم دیدم که داخل اتاق کنار کوک خوابم، ای لجباز هی می خواد اذیتم کنه و کتکم می زنه ولی من هنوز دوسش داشتم از حرف ها و نقشه هایی که کشیدم پشیمون بودم.
بلند شدم تا برم حموم دیدم کوک از پشت موهام رو کشید.
_ایییییییی.
+کجا هرزه؟!
_من هرزه نیستم!!!!
+پس کجا می رفتی(بغلش می کنه)
_فازت چیه؟! همین الان گفتی بهم هرزه!!!
+چون تا به حال یه هرزه به این خوشگلی ندیدم( سخنی ندارم)
_هع هع خیلی خری!
اومدم از بغلش برم بیرون که یه دفعه منو چسبوند به خودش.
+فردا دوست دخترم می خواد بیاد اینجا دیگه تورو دوست ندارم، اینم آخرین باری بود که بغلت کردم.
یه دفعه صدای شکستن قلبم رو احساس کردم، شاید داره شوخی می کنه.
_داری شوخی می کنی؟!
+نه، حالا هم برو گمشو(پرتش کرد)
خندیدم و اشک هام سرازیر شدن، کوک هنوز داشت نگام می کرد، بعدش پتو رو کشید روی سرش.
(ویو کوک)
باید ادبش می کردم، اون منو دیشب اذیت کرده بود با اون حرفش قلبم شکست، بعد از دو دقیقه صدای
هق هق های ا.ت اتاق رو پر کرد، نمی دونم چی بود ولی قلبم خیلی تند می زد و یه دفعه اشک هام سرازیر شدن.
+وای پسر تو چته، اون باید ادب بشه، بعد از چند روز دوباره پیش خودت بر می گرده.(تو ذهنش گفت)
.
.
.بالای 20 تا لایک پست بعدی رو میزارم.
پس قبول کنید، از الان به بعد با شرط میرم جلو...
#بی_تی_اس.
#وی.
#جونگکوک.
#کیوت.
۳۴.۸k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.