پارت ۲

پارت ۲
پارت ۲
سلام من تهیونگم ۲۸ سالمه صبح از خواب بیدار شدم رفتم سرویس کارای لازم رو انجام دادم بعد رفتم پایین دیدیم اجوما صبحونه درست کرده رفته منم رفتم صبحونه خوردم بعد رفتم چندتا پرونده برسی کردم دیدیم ساعت ۶ شده گوشیم زنگ میخورد دیدیم شوگا هیونگ هست جواب دادم. مکالمه 👇
شوگا :الو سلام ته
+ سلام هیونگ چی شده زنگ زدی
شوگا : میخواستم بگم امشب میای بریم بار با بچه ها
+ اره میام بریم ساعت چند
شوگا :ساعت ۹:۳۰ بیا بار
+اوکی بای
ادامه ویو ته
بعد مکالمه با شوگا گرفتم خوابیدم
ویو یونا
داشتم فیلم نگاه میکردم چشمم به ساعت افتاد 9 بود از اونجایی که ساعت ۱۰ باید میرفتم بار ۱ ساعت وقت داشتم پاشدم رفتم اتاقم یه لباس تقریبا باز پوشیدم یه آرایش لایت انجام دادم و موهامو درست کردم دیدیم ساعت ۱۰ شده راه افتادم به سمت بار
( پست بعدی لباس یونا و ته رو می‌زارم )
ویو ته
از خواب بیدار شدم دیدم ساعت ۸ رفتم سرویس کارای لازم را انجام دادم رفتم یه دست کت شلوار سیاه پوشیدم مو هامو درست کردم راه افتادم من بار


پایان پارت ۲