خون آشام من🖤🍷
خون آشام من🖤🍷
پارت ۸
ات ویو
ساعت ۷ قرار بود بریم الان ساعت ۵ بود یه حموم بعد ۲۰مین اومدم بیرون لباس هامون و ست گرفته بودیم همشون آبی بود یه آرایش لایت کردم و موهامو درست کردم دیگه تموم شده بود همه آماده بودیم و میخواستیم بریم ساعت ۶و نیم بود
۳۰ مین بعد
ات:جای خوبیه
جی آه:مشروبم گرفتین
یونا:پارتی بدون مشروب
ات ویو
دیگه همه اومده بودن حتی 7Tرفتم پیش دخترا گفتم یکم مشروب بزنیم گفتن آره
ایقد خورده بودم که دیگه کاملا مست بودم همه رفته بدن دیگه پارتی تموم شده بود جی آه و یونا اومدن منو بردن خوابگاه میخواستیم بریم داخل اتاق که تهیونگو دیدم رفتم سمتش گفتم
ات:اهای عوضی شما برین من با این کار دارم(باحالت مستی)
تهیونگ:آره برین من هستم
دخترا رفتن من و تهیونگ بودیم رفتم نزدیکش
ات:چرا انقد ازم بدت میاد
تهیونگ:چون رو مخی ولی من نگفتم ازت بدم میاد
تهیونگ ویو
همینجوری باهم بحث میکردیم داشتم حرف میزدم که یهو....
کم شد ولی جبران میکنم 🙂
پارت ۸
ات ویو
ساعت ۷ قرار بود بریم الان ساعت ۵ بود یه حموم بعد ۲۰مین اومدم بیرون لباس هامون و ست گرفته بودیم همشون آبی بود یه آرایش لایت کردم و موهامو درست کردم دیگه تموم شده بود همه آماده بودیم و میخواستیم بریم ساعت ۶و نیم بود
۳۰ مین بعد
ات:جای خوبیه
جی آه:مشروبم گرفتین
یونا:پارتی بدون مشروب
ات ویو
دیگه همه اومده بودن حتی 7Tرفتم پیش دخترا گفتم یکم مشروب بزنیم گفتن آره
ایقد خورده بودم که دیگه کاملا مست بودم همه رفته بدن دیگه پارتی تموم شده بود جی آه و یونا اومدن منو بردن خوابگاه میخواستیم بریم داخل اتاق که تهیونگو دیدم رفتم سمتش گفتم
ات:اهای عوضی شما برین من با این کار دارم(باحالت مستی)
تهیونگ:آره برین من هستم
دخترا رفتن من و تهیونگ بودیم رفتم نزدیکش
ات:چرا انقد ازم بدت میاد
تهیونگ:چون رو مخی ولی من نگفتم ازت بدم میاد
تهیونگ ویو
همینجوری باهم بحث میکردیم داشتم حرف میزدم که یهو....
کم شد ولی جبران میکنم 🙂
۴.۴k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.