داستان ترسناک
#داستان_ترسناک
#ارسالی
سلام مهم نیست کی هستم ❓❔
خاطرم واسه سال پیش یعنی ۱۴۰۱ داشتم کار میکردم روستامون بودیم و خسته شدمو کسی خونه نبود رفتم چایی واسه خودم دم کردمو لیوانمو اوردم حیاط با قندون و میخاستم کتری و قوریو بیارم دیدم لیوانم نیس گفتم شاید بیرون گذاشتم یعنی بیرون در حیاط رفتم یهو ی زن همون لیوانو کوبوند به سینم خیلی درد داشت و پرید روم خداروشکر خداروشکر الحمدلله گردنبند الله داشتم وقتی زن چشمش ب گردنبند خورد از نیشش خون اومد و ترسید رفت ولی متاسفانه موهاش به موهام خورده بود و ی تار موی اون اندازه کف دست بود ی تارش ب موی من افزوده شد هرچی با قیچی قیچی کردیم میشکست و انبردست حتا با دست کندیم نمیشد پیش دعانویس رفتیم دعانویس گفت ی جن تو افغانستان به نامه الخاتو هست اون موهاش بلنده خیلی خیلی بلنده و بهم ۳ تا دعا داد همیشه پیش منن و هیچوقت تنها خونح نیستم
این داستان کاملا واقعیه😔😭
#ارسالیـ
#ارسالی
سلام مهم نیست کی هستم ❓❔
خاطرم واسه سال پیش یعنی ۱۴۰۱ داشتم کار میکردم روستامون بودیم و خسته شدمو کسی خونه نبود رفتم چایی واسه خودم دم کردمو لیوانمو اوردم حیاط با قندون و میخاستم کتری و قوریو بیارم دیدم لیوانم نیس گفتم شاید بیرون گذاشتم یعنی بیرون در حیاط رفتم یهو ی زن همون لیوانو کوبوند به سینم خیلی درد داشت و پرید روم خداروشکر خداروشکر الحمدلله گردنبند الله داشتم وقتی زن چشمش ب گردنبند خورد از نیشش خون اومد و ترسید رفت ولی متاسفانه موهاش به موهام خورده بود و ی تار موی اون اندازه کف دست بود ی تارش ب موی من افزوده شد هرچی با قیچی قیچی کردیم میشکست و انبردست حتا با دست کندیم نمیشد پیش دعانویس رفتیم دعانویس گفت ی جن تو افغانستان به نامه الخاتو هست اون موهاش بلنده خیلی خیلی بلنده و بهم ۳ تا دعا داد همیشه پیش منن و هیچوقت تنها خونح نیستم
این داستان کاملا واقعیه😔😭
#ارسالیـ
۲.۳k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.