می دونی چیه کاشکی من باهار بودم به من که می رسیدی

می دونی چیه ..... کاشکی من باهار بودم . به من که می رسیدی ، زیبا می شدی . گل می دادی ، جون می گرفتی ، دنیات میشد بهشت .
کاشکی تابستون بودم . به من که می رسیدی ، به بر و بار می نشستی . میوه می دادی . به همه دنیا فخر می فروختی . دردونه‌‍ روزهای گرمم می شدی .
کاشکی پاییز بودم . به من که می رسیدی ، رنگ و روی عاشق کش دلبرانه پیدا می کردی ، بارون آبان تنت رو می بوسید ، پرنده می شدی و کوچ می کردی به هرکجا که دلت گرمه .
هرچه بودم ، بودم . هروقت که بودم از گردش ایام ، بودم .... کاش اما ، ای تن تو ساقه ترد خیال انگیز من ، این همه زمستون نبودم . که بترسم از این که بغلت کنم و منجمد بشی و یادت بره اینجا کسی هست که تنها به هوای توهست .......
#حمیدسلیمی
دیدگاه ها (۱)

یک روزمن هم به جای دوست داشتندوست داشته میشوم !کاش آن وقت هم...

فقط یک چیز در زندگی به شمار می‌اید و ‌آن شادیست؛ هیچ‌گاه نگذ...

آنقدر تو را میخواهم بودن خودم را نمیخواهم چقدر زیباست این عش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط