دختر مافیا پارت ۳۱
آبجی بود!
جواب دادم
(مکالمه دنیل)
+سلام آبجی
_کجایی تو؟من رفته بودن بیرون نفسی تازه کنم،اومدم خونه دیدم نیستی
+اِم خب من میدونی کجام،خب
_مِن مِن نکن
به سرهنگ نگاه کردم
و اجازه خواستم که بگم
سرهنگ هم کلش رو بالا و پایین کرد به معنی:می تونی بگی!
+پیش دوست دخترم هستم
_چی؟واقعا از تو انتظار نداشتم،همین الان به همراه اون دختره میای به خونه،حرف اضافه هم نمی زنی
و گوشی رو قطع کرد.
(پایان مکالمه دنیل)
دو یون:آه خدای من،بدبخت شدم
+ببخشید سرهنگ
دو یون:خب عیبی نداره،ما یه بار باهم بودیم پس بازم میشه فقط سن هامون فرق دار و کارمون
+درسته سرهنگ،فقط سن شما..
حرفم رو قطع کرد
دو یون:هی،اگه یبار دیگه درباره سن من بگی یا نظر بدی میدونی چی میشه دیگه؟
+بله سرهنگ
دو یون:خوبه،میشم هم سن خواهرت
+اما اینطوری یه جوری نمیشه رابطه امون؟
که با قیافه ترسناکی و دست به کمر منو نگاه کرد
دو یون:نکنه می خوای سنم ار تو کمتر باشه؟ها؟
+نه سرهنگ،من همیچین جسارتی نمی کنم
دو یون:خوبه،میشم هم سن خودت!
آروم زمزمه کردم
+مرسی
دو یون:چیزی گفتی؟
+نه سرهنگ
دو یون:باشه،خب پاشو بریم خونه خواهرت
+چشم سرهنگ
---------------------------(ویو سامانتا)-------------------------
به دنیل گفتم که با دوست دخترش بیا خونه ام دیگه داشت رو اعصابم می رفت
شیون:دوست دختر داره؟
با لحن بغض داری گفت
_آه،آره
شیون:واقعا که باورم نمیشه!
و اشک های الکیش رو پاک کرد
شیون:اما میدونی چیه؟از سر راهم برش میدارم
_آره آره همین کار رو بکن!
وای
شیون هم خیلی دیگه داره بچه بازی در میاره
که زنگ در رو زدن
شیون:اومدن؟
رفتم و از پشت آیفون نگاه کردم
دنیل رو با تیشرت سفید و کت راه راه سبز و شلوار جین آبی دیدم به همراه یه دختر با کت مشکی بلند و شلوار مشکی به همراه یه تیشرت سفید با موهای بلند که تَه موهاش قرمزه دیدم،قیافه دختره به کره ای ها میزد اما
خیلی خوشگل بود
_آره اومدن
_____________________________________________
بچه ها بزارید بهتون بگم که رفتار دو یون چجوری هست
دو یون دقیقا دقیقا رفتارش مثل جانگ مانوول هست!(آیو توی سریال هتل دل لونا)
دقیقا خودشه
فکر کنم دیگه فهمیدین چجوری
و گایز
(توجه کردید که من از فعل های گذشته توی داستانم استفاده می کنم؟)
خب اگه باهوش باشید می فهمید قضیه چیه😁
اومیدوارم خوشتون اومده باشه
تا پارت بعدی
جانه🩷
جواب دادم
(مکالمه دنیل)
+سلام آبجی
_کجایی تو؟من رفته بودن بیرون نفسی تازه کنم،اومدم خونه دیدم نیستی
+اِم خب من میدونی کجام،خب
_مِن مِن نکن
به سرهنگ نگاه کردم
و اجازه خواستم که بگم
سرهنگ هم کلش رو بالا و پایین کرد به معنی:می تونی بگی!
+پیش دوست دخترم هستم
_چی؟واقعا از تو انتظار نداشتم،همین الان به همراه اون دختره میای به خونه،حرف اضافه هم نمی زنی
و گوشی رو قطع کرد.
(پایان مکالمه دنیل)
دو یون:آه خدای من،بدبخت شدم
+ببخشید سرهنگ
دو یون:خب عیبی نداره،ما یه بار باهم بودیم پس بازم میشه فقط سن هامون فرق دار و کارمون
+درسته سرهنگ،فقط سن شما..
حرفم رو قطع کرد
دو یون:هی،اگه یبار دیگه درباره سن من بگی یا نظر بدی میدونی چی میشه دیگه؟
+بله سرهنگ
دو یون:خوبه،میشم هم سن خواهرت
+اما اینطوری یه جوری نمیشه رابطه امون؟
که با قیافه ترسناکی و دست به کمر منو نگاه کرد
دو یون:نکنه می خوای سنم ار تو کمتر باشه؟ها؟
+نه سرهنگ،من همیچین جسارتی نمی کنم
دو یون:خوبه،میشم هم سن خودت!
آروم زمزمه کردم
+مرسی
دو یون:چیزی گفتی؟
+نه سرهنگ
دو یون:باشه،خب پاشو بریم خونه خواهرت
+چشم سرهنگ
---------------------------(ویو سامانتا)-------------------------
به دنیل گفتم که با دوست دخترش بیا خونه ام دیگه داشت رو اعصابم می رفت
شیون:دوست دختر داره؟
با لحن بغض داری گفت
_آه،آره
شیون:واقعا که باورم نمیشه!
و اشک های الکیش رو پاک کرد
شیون:اما میدونی چیه؟از سر راهم برش میدارم
_آره آره همین کار رو بکن!
وای
شیون هم خیلی دیگه داره بچه بازی در میاره
که زنگ در رو زدن
شیون:اومدن؟
رفتم و از پشت آیفون نگاه کردم
دنیل رو با تیشرت سفید و کت راه راه سبز و شلوار جین آبی دیدم به همراه یه دختر با کت مشکی بلند و شلوار مشکی به همراه یه تیشرت سفید با موهای بلند که تَه موهاش قرمزه دیدم،قیافه دختره به کره ای ها میزد اما
خیلی خوشگل بود
_آره اومدن
_____________________________________________
بچه ها بزارید بهتون بگم که رفتار دو یون چجوری هست
دو یون دقیقا دقیقا رفتارش مثل جانگ مانوول هست!(آیو توی سریال هتل دل لونا)
دقیقا خودشه
فکر کنم دیگه فهمیدین چجوری
و گایز
(توجه کردید که من از فعل های گذشته توی داستانم استفاده می کنم؟)
خب اگه باهوش باشید می فهمید قضیه چیه😁
اومیدوارم خوشتون اومده باشه
تا پارت بعدی
جانه🩷
۲.۵k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.