اتفاقا ما اصلا هم عشق هایِ لاکچریِ امروز را نداریم،
اتفاقا ما اصلا هم عشق هایِ لاکچریِ امروز را نداریم،
صبح ها آلارم گوشی مان زنگ میزند
و از خواب نازنین با اخم بیدار میشویم،
بعد به قیافه ی ژولیده ی هم میخندیم،
تو دنبالِ سوئیچِ ماشینت در کابینت ها میگردی
و منم برایت تخم مرغ درست میکنم
ولی نه از این مدل های قلبی و عاشقانه،
ولی همان را هم با عشق برایت درست میکنم،
تو میروی سرکار و وسطِ راه ماشینت خراب میشود و
من هم خبرِ گرفتنِ لوله یِ آشپزخانه را میدهم،
قسط هایِ عقب مانده داریم و
دیگر نمیرسیم
به کافی شاپ برویم
که پولِ اضافه برای یک فنجان قهوه با یک تکه کیک شکلاتی بدهیم،
من برایت کیک اسفنجیِ ساده درست میکنم
و تو هم چایی به دست پشت سرم میایی
و رویِ میز میگذاری،
موهایم را در ارایشگاهِ بالای شهر رنگ نکرده ام
و
همین سمیرا خانومِ چند کوچه آنطرف تر یک قهوه ای تیره برایم میریزد
که تو هم دوستش داری،
سیکس پک نداری که مجبور شوی
در سرمایِ زیر صفر آستین کوتاه بپوشی،
آغوشِ مهربانی داری
که چارچوبِ امنیت من است...
نه من چالِ گونه دارم
نه تو خالکوبیِ اژدها و عقرب...
ما فقط عاشق هم شدیم :)
و تصمیم گرفتیم
جانمان را برای هم بدهیم،
نه برایِ هر لحظه سلفی گرفتن در ماشین هایِ سانروف،
بی اف من شدی
و نه برای پارتی های شبانه جی اف تو،
من بانوی خانه ی گرمت شدم
و تو مرد قهرمانم.
ما زندگی میکنیم
و خانه مان بوی عشق میدهد،
ما لاکچری نیستیم ،
در رویا زندگی نمیکنیم،
ما در همین شهر با همه ی تلخی و شیرینی هایش در عمقِ واقعیت زندگی میکنیم و
در واقعیت عاشقِ همیم...
#سحر_رستگار
#بانو
صبح ها آلارم گوشی مان زنگ میزند
و از خواب نازنین با اخم بیدار میشویم،
بعد به قیافه ی ژولیده ی هم میخندیم،
تو دنبالِ سوئیچِ ماشینت در کابینت ها میگردی
و منم برایت تخم مرغ درست میکنم
ولی نه از این مدل های قلبی و عاشقانه،
ولی همان را هم با عشق برایت درست میکنم،
تو میروی سرکار و وسطِ راه ماشینت خراب میشود و
من هم خبرِ گرفتنِ لوله یِ آشپزخانه را میدهم،
قسط هایِ عقب مانده داریم و
دیگر نمیرسیم
به کافی شاپ برویم
که پولِ اضافه برای یک فنجان قهوه با یک تکه کیک شکلاتی بدهیم،
من برایت کیک اسفنجیِ ساده درست میکنم
و تو هم چایی به دست پشت سرم میایی
و رویِ میز میگذاری،
موهایم را در ارایشگاهِ بالای شهر رنگ نکرده ام
و
همین سمیرا خانومِ چند کوچه آنطرف تر یک قهوه ای تیره برایم میریزد
که تو هم دوستش داری،
سیکس پک نداری که مجبور شوی
در سرمایِ زیر صفر آستین کوتاه بپوشی،
آغوشِ مهربانی داری
که چارچوبِ امنیت من است...
نه من چالِ گونه دارم
نه تو خالکوبیِ اژدها و عقرب...
ما فقط عاشق هم شدیم :)
و تصمیم گرفتیم
جانمان را برای هم بدهیم،
نه برایِ هر لحظه سلفی گرفتن در ماشین هایِ سانروف،
بی اف من شدی
و نه برای پارتی های شبانه جی اف تو،
من بانوی خانه ی گرمت شدم
و تو مرد قهرمانم.
ما زندگی میکنیم
و خانه مان بوی عشق میدهد،
ما لاکچری نیستیم ،
در رویا زندگی نمیکنیم،
ما در همین شهر با همه ی تلخی و شیرینی هایش در عمقِ واقعیت زندگی میکنیم و
در واقعیت عاشقِ همیم...
#سحر_رستگار
#بانو
۱۹.۵k
۳۰ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.