فیک دختر کوچولوی من ادامه part4
ته: بچه جون از دخترم فاصله بگیر
دختره: عهه..این.اینکه خیلی بزرگتر از ماعه دانش اموز نیست
ته: تو خانوادتون بهتون یاد ندادن به بزرگ تر احترام بزارید
مدیر : نچ نچ نچ (سرشو تکون میده به نشونه تاسف)بچه های بی تربیت سریعا از اقای کیم و دخترش معذرت خواهی کنید
دختره و پسره: معذرت میخوایم اقا…ات از توعم معذرت میخوایم
ذهن ات : وقتی اونا مجبور شدن ازم عذر خواهی کنن حس کردم تهیونگ تنها چشمه ی اب سرده توی کبیر
ته: ات پاشو بریم
ات: اوهوم
چند دقیقه بعد
ات: ببخشید…من باید حتما پدر یا بابا صداتون کنم؟
ته: نه چطور؟اهاااا بخاطر اینکه بهت گفتم دخترم ؟نه اونو بخاطر این گفتم که بیشتر ازم بترسن(با خنده)
ات: خب چی صداتون کنم؟
ته: تهیونگ کافیه…بهم نگو اقای تهیونگ هنوز خیلی جوونم
ات: چشم ته: خونه ی من خیلی نزدیکه
قلبم میشکنه لایک کنیددد نظر بدیدددد
دختره: عهه..این.اینکه خیلی بزرگتر از ماعه دانش اموز نیست
ته: تو خانوادتون بهتون یاد ندادن به بزرگ تر احترام بزارید
مدیر : نچ نچ نچ (سرشو تکون میده به نشونه تاسف)بچه های بی تربیت سریعا از اقای کیم و دخترش معذرت خواهی کنید
دختره و پسره: معذرت میخوایم اقا…ات از توعم معذرت میخوایم
ذهن ات : وقتی اونا مجبور شدن ازم عذر خواهی کنن حس کردم تهیونگ تنها چشمه ی اب سرده توی کبیر
ته: ات پاشو بریم
ات: اوهوم
چند دقیقه بعد
ات: ببخشید…من باید حتما پدر یا بابا صداتون کنم؟
ته: نه چطور؟اهاااا بخاطر اینکه بهت گفتم دخترم ؟نه اونو بخاطر این گفتم که بیشتر ازم بترسن(با خنده)
ات: خب چی صداتون کنم؟
ته: تهیونگ کافیه…بهم نگو اقای تهیونگ هنوز خیلی جوونم
ات: چشم ته: خونه ی من خیلی نزدیکه
قلبم میشکنه لایک کنیددد نظر بدیدددد
۴.۵k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.