جوجه اردک زشت پارت8. بخش اول
قسمت هشتم
بخش اول
شوگا
سوار ماشین شدم قبل حرکت به جای خالیش نگاه کردم،دستمو مشت کردم و محکم به فرمون زدم.
شوگا: مین یونگی خیلی خودخواهی.
ماشینو به حرکت درآوردم، دستمو بردم سمت بخش و یه اهنک رپ خارجی گذاشتم.... بعد از چند مین رسیدم به عمارت از ماشین خارج شدم و به نگهبان گفتم ماشینو پارک کنه.با وردم به داخل جولیا با خودشحالی اومد سمتم و از گردنم اویزون شد.
جولیا: سلام اوپا خوبی؟.
بدون توجه بهش و احوال پرسیش پسش زدم و به سمت اتاقم رفتم.
روی تخت دراز کشیدم و ساعد دستمو گذاشتم روی چشمام، با باز شدن در و اومد جولیا عصبانی سر جام نشستم.
شوگا:برو بیرون حوصلتو ندارم.
اومد سمتم و کنار تخت نشست،دستشو گذاشت روی سینم.
جولیا:نظرت درمورد یه رابطه چیه.
چیزی نگفتم که دستشو از روی سینم برداشت و شومیزی که پوشیده بود رو از تنش درآورد بدون هیچ ری اکشنی به حرکاتش نگاه کردم اروم از جاش بلند شد و اومد روم خیمه زد پوزخندی به اینکارش زدم و گفتم.
شوگا:داری سعی میکنی تحریکم کنی!
با تعجب گفت.
جولیا: نه فقط میخوام از اعصبانیتت کم کنم.
دستشو برد سمت دکمه های پیراهن و دوتا از دکمه هارو باز کرد خواست دکمه سوم رو باز کنه که مچ دستشو گرفتم و جاهامونو برعکس کردم.
شوگا:اگه یبار دیگه بیای سمتم دیگه تضمین نمیکنم چه کارمی به عنوان زیز خواب میدمت به نگهبانا.
از تعجب ترس چیزی نگفت و ازش جدا شدم و دکمه های لباسمو بستم.
شوگا:لباستو بپوش و گمشو از اتاقم بیرون.
از اتاق خارج شدم و از پله های رفتم پایین با دیدن جونگکوک و تهیونگ که روی کاناپه نشسته بودن رفتم سمتشو و روی مبل تک نفره رو به روشو نشستم.
تهیونگ: شوگا هیونگ برای مهمونی امشب چیکار میکنی.
تک خنده ای کردم و گفتم.
شوگا: نمیدونم شاید مست کنم یا برم با یه دختر حال کنم.
تهیونگ: هوم فکر خوبیه.عااا راستی لونارو نمیبینم.
جونگکوک: منم نمیبینمش.
از اینکه جونگکوک به لونا اهمیت میداد اخم کردم و از جام بلند شدم و به سمت حیاط حرکت کردم، توی حیاط هیچ چیزی به چشمم جذاب نمیومد بنابرین دوباره رفتم داخل اتاقم..... ادکلنمو برداشتم و یه پیس دیگه هم زدم به خودم.با بی میلی از اتاق خارج شدم و از پله ها اومدم پایین، با دیدن جمعیت زیادی که اومده بودن بدون توجه بهشون از کنارشون گذشتم و به سمت جای مخصوص خودم نشینم.نگاهم به دختر پسرایی بود که وسط پیست درحال رقصیدن بودن.با اومدن خدمتکار به سمتم یدونه گیلاسی برداشتم و تشکر آرومی ازش کردم..حدود ده دقیقه بود که نشسته بودم کاملآ حوصلم سر رفته بود از جام بلند شدم و رفتم دست دختری که تا الان داشت با نگاهش قورتم میداد رو گرفتم و به سمت پیست رقص حرکت کردم،اروم دستمو پشت کمر دختره گذاشتم و اونم دستشو گذاشت روی شونم،با دست چپم دست راست دخترو گرفته بود و با ریتم آهنگ شروع کردیم به رقصیدن
+ازم خوشت میاد؟.
کمرشو کمی سفت گرفتم.
شوگا:نه
لبخند کش داری زد.
+پس چرا بزور منو کشوندی وسط پیست؟.
پوزخندی زدم و گفتم
شوگا:من از دخترایی مث تو فقط برای برطرف کردن نیازام استفاده میکنم.
چینی وسط ابروهاش داد و دستشو کمی از روی شونم شل کرد...بعد از تموم شدن آهنگ از دختره جدا شدم با پلی کردن آهنگ بیس دار از پیست خارج شدم و دوباره رفتم سرجام.....
دو هفته بود که لونارو ندیده بودم نمیدونم چم شده بود ولی دوست داشتم الان کنارم میبود با یادآوری طعم لباش دوباره هوس کردم تا اون لبای شیرین رو بچشم.عصبی کلافه از حرفی که زدم دستمو لای موهام بردم.دیگه داشتم دیوونه میشدم باید شخصا برم و برش گردونمتو فکر بودم که با تقه ای که به اتاق خورد به خودم اومدم.
شوگا:بیا داخل.
با دیدن نگهبانی که بهش سپرده بودم تا برام آدرس لونارو پیدا کنه از جام بلند شدم.
شوگا:چی شد پیدا کردی.
با گرفتن کاغذی به طرفم گفت.
_ بله این آدرسشه.
کاغذو از دستش گرفتم و به سمت پارکینگ حرکت کردم.....با روشن کردن ماشین به سمت آدرس حرکت کردم بعد از چند دقیقه رسیدم به یه خونه کوچیک از ماشین اومدم پایین و روبه روی خونه ایستادم رفتم جلو و زنگ درو زدم بعد از چند دقیقه در باز شد.
بخش اول
شوگا
سوار ماشین شدم قبل حرکت به جای خالیش نگاه کردم،دستمو مشت کردم و محکم به فرمون زدم.
شوگا: مین یونگی خیلی خودخواهی.
ماشینو به حرکت درآوردم، دستمو بردم سمت بخش و یه اهنک رپ خارجی گذاشتم.... بعد از چند مین رسیدم به عمارت از ماشین خارج شدم و به نگهبان گفتم ماشینو پارک کنه.با وردم به داخل جولیا با خودشحالی اومد سمتم و از گردنم اویزون شد.
جولیا: سلام اوپا خوبی؟.
بدون توجه بهش و احوال پرسیش پسش زدم و به سمت اتاقم رفتم.
روی تخت دراز کشیدم و ساعد دستمو گذاشتم روی چشمام، با باز شدن در و اومد جولیا عصبانی سر جام نشستم.
شوگا:برو بیرون حوصلتو ندارم.
اومد سمتم و کنار تخت نشست،دستشو گذاشت روی سینم.
جولیا:نظرت درمورد یه رابطه چیه.
چیزی نگفتم که دستشو از روی سینم برداشت و شومیزی که پوشیده بود رو از تنش درآورد بدون هیچ ری اکشنی به حرکاتش نگاه کردم اروم از جاش بلند شد و اومد روم خیمه زد پوزخندی به اینکارش زدم و گفتم.
شوگا:داری سعی میکنی تحریکم کنی!
با تعجب گفت.
جولیا: نه فقط میخوام از اعصبانیتت کم کنم.
دستشو برد سمت دکمه های پیراهن و دوتا از دکمه هارو باز کرد خواست دکمه سوم رو باز کنه که مچ دستشو گرفتم و جاهامونو برعکس کردم.
شوگا:اگه یبار دیگه بیای سمتم دیگه تضمین نمیکنم چه کارمی به عنوان زیز خواب میدمت به نگهبانا.
از تعجب ترس چیزی نگفت و ازش جدا شدم و دکمه های لباسمو بستم.
شوگا:لباستو بپوش و گمشو از اتاقم بیرون.
از اتاق خارج شدم و از پله های رفتم پایین با دیدن جونگکوک و تهیونگ که روی کاناپه نشسته بودن رفتم سمتشو و روی مبل تک نفره رو به روشو نشستم.
تهیونگ: شوگا هیونگ برای مهمونی امشب چیکار میکنی.
تک خنده ای کردم و گفتم.
شوگا: نمیدونم شاید مست کنم یا برم با یه دختر حال کنم.
تهیونگ: هوم فکر خوبیه.عااا راستی لونارو نمیبینم.
جونگکوک: منم نمیبینمش.
از اینکه جونگکوک به لونا اهمیت میداد اخم کردم و از جام بلند شدم و به سمت حیاط حرکت کردم، توی حیاط هیچ چیزی به چشمم جذاب نمیومد بنابرین دوباره رفتم داخل اتاقم..... ادکلنمو برداشتم و یه پیس دیگه هم زدم به خودم.با بی میلی از اتاق خارج شدم و از پله ها اومدم پایین، با دیدن جمعیت زیادی که اومده بودن بدون توجه بهشون از کنارشون گذشتم و به سمت جای مخصوص خودم نشینم.نگاهم به دختر پسرایی بود که وسط پیست درحال رقصیدن بودن.با اومدن خدمتکار به سمتم یدونه گیلاسی برداشتم و تشکر آرومی ازش کردم..حدود ده دقیقه بود که نشسته بودم کاملآ حوصلم سر رفته بود از جام بلند شدم و رفتم دست دختری که تا الان داشت با نگاهش قورتم میداد رو گرفتم و به سمت پیست رقص حرکت کردم،اروم دستمو پشت کمر دختره گذاشتم و اونم دستشو گذاشت روی شونم،با دست چپم دست راست دخترو گرفته بود و با ریتم آهنگ شروع کردیم به رقصیدن
+ازم خوشت میاد؟.
کمرشو کمی سفت گرفتم.
شوگا:نه
لبخند کش داری زد.
+پس چرا بزور منو کشوندی وسط پیست؟.
پوزخندی زدم و گفتم
شوگا:من از دخترایی مث تو فقط برای برطرف کردن نیازام استفاده میکنم.
چینی وسط ابروهاش داد و دستشو کمی از روی شونم شل کرد...بعد از تموم شدن آهنگ از دختره جدا شدم با پلی کردن آهنگ بیس دار از پیست خارج شدم و دوباره رفتم سرجام.....
دو هفته بود که لونارو ندیده بودم نمیدونم چم شده بود ولی دوست داشتم الان کنارم میبود با یادآوری طعم لباش دوباره هوس کردم تا اون لبای شیرین رو بچشم.عصبی کلافه از حرفی که زدم دستمو لای موهام بردم.دیگه داشتم دیوونه میشدم باید شخصا برم و برش گردونمتو فکر بودم که با تقه ای که به اتاق خورد به خودم اومدم.
شوگا:بیا داخل.
با دیدن نگهبانی که بهش سپرده بودم تا برام آدرس لونارو پیدا کنه از جام بلند شدم.
شوگا:چی شد پیدا کردی.
با گرفتن کاغذی به طرفم گفت.
_ بله این آدرسشه.
کاغذو از دستش گرفتم و به سمت پارکینگ حرکت کردم.....با روشن کردن ماشین به سمت آدرس حرکت کردم بعد از چند دقیقه رسیدم به یه خونه کوچیک از ماشین اومدم پایین و روبه روی خونه ایستادم رفتم جلو و زنگ درو زدم بعد از چند دقیقه در باز شد.
۱۷.۷k
۲۲ مهر ۱۴۰۲