"تو به من "توجه" نمیکنی،
"تو به من "توجه" نمیکنی،
من یک نفر را میخواهم،که تمامِ حواسش جمعِ من باشد"
این را گفت و رفت...
بی خبر از اینکه
تمامِ خیالم
هر صبح
هر شب
هر روز
بی صدا،
پرسه میزد حوالیِ خیالَش...
سوادِ نوشتن داشتم،
زبانِ گفتن هم،
ترس داشتم اما...
هر چه بود،
بی صدا
در دلم میگذشت...
سالها بعد،
کنارِ کسی خواهد بود
که روزی هزاران بار تصدقش رود،
خیالش اما،
جایِ دیگر پرسه خواهد زد
من یک نفر را میخواهم،که تمامِ حواسش جمعِ من باشد"
این را گفت و رفت...
بی خبر از اینکه
تمامِ خیالم
هر صبح
هر شب
هر روز
بی صدا،
پرسه میزد حوالیِ خیالَش...
سوادِ نوشتن داشتم،
زبانِ گفتن هم،
ترس داشتم اما...
هر چه بود،
بی صدا
در دلم میگذشت...
سالها بعد،
کنارِ کسی خواهد بود
که روزی هزاران بار تصدقش رود،
خیالش اما،
جایِ دیگر پرسه خواهد زد
۵۹۷
۰۴ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.