دختری در شب
دختری در شب
پارت4
از دید چویا:
با صدایی ضعیف گفتم:لطفا😔
داشت عرق میکرد
نمیدونست چیکار کنه
یهویی دستاشو گذاشت رو سینم و گفت:خدا لعنتت کنه چویاااااااا!
بعد مثل انفجار حاله های فسفری ازش زد بیرون و برای چند ثانیه ادامه پیدا کرد و بعد احساس کردم دیگه زخم و یا دردی ندارم
موهاش رو صورتش بودن
منو درمان کرد
م. س:اینم قدرت شیشمت😉
کاتسومی:ولی اگر نمیتونستم چی؟
م. س:فعلا که تونستی، پاشو بریم دفتر کارت دارم
تو راه به دفتر بودیم،موری سان از ما جلوتر بود
با لحن خجالت زده ای بهش گفتم:ممنون
کاتسومی:دیگه درمانت نمیکنم!
نگاش کردم
کاتسومی:زهره ترکم کردی فکر کردم دیگه مردی
بعد دوباره موهاش رگه های صورتی زد
سرخ شدم:ز... زنده بودن من اینقدر برات مهمه؟
کاتسومی: ....................... خیلی دیوانه ای
نقلی خندیدم:ولی.... اون مشتی که زدی منو از پا دراورد، خیلی خوب بود
موهاش کامل صورتی شد
سرخ شدم:بابا از خجالت آبم کردی از بس موهات ری اکشن میدن
نقلی خندید و گفت: شاید بتونم قدرتام رو کنترل کنم ولی احساساتمو موهام بروز میده
از حرفاش یه معنی خاصی گرفتم
کاتسومی:تو قراره رئیس من بشی درسته؟
من:درسته
کاتسومی:پس هیچوقت نمیتونم احساساتم رو ازت قایم کنم
بعد دوباره موهاش رگه های صورتی زد
سرخ سرخ شده بودم
نمیدونستم باید چی بگم
رسیدیم دفتر موری سان
م. س:خب، کامی سان، اسمت رو دارن بالای اتاقت میزنن، از این به بعد از سمت راست، در اول اتاق توعه، تو یه عادت داری، وقتی از کسی عصبانی شی موهات رگه های قرمز، ناراحت باشی رگه های آبی، کسی رو دوست داشته باشی رگه های صورتی میزنه
هر دو مون سرخ شدیم
کامی:ب... بله
م. س:فهمیدیم که اسم کوچیکت کامیه،پس افراد مافیا از این به بعد کامی سان صدات میزنن
کامی:بله
م. س:و رئیست هم چویا سان میشه که ماموریت اولتو باهات میاد
کامی:بله
م. س:مرخصی
کامی از دفتر رفت بیرون
م. س:حالا میخای براش هدیه چی بگیری؟ میدونی که میراث ما اینه که هرکی عضو جدید میاد رئیسش باید براش کادو بخره
من:میدونم موری سان
م. س:میخای براش گرد........
من:نه موری سان، گردنبند جزو میراث ما نیست
م. س:پس خودت میدونی، مرخصی
رفتم بیرون، داشتم دور میخوردم و پیش خودم میگفتم، چی براش بخرم؟ چی براش بخرم؟
یهو چشمم خورد به یه گیتار مشکی_بنفش نو
رفتم تو مغازه:سلام، قیمت این چنده
فروشنده:اون گیتار گرونیه
من:دقیقا چقدر؟
ف:15هزار دلار و 20سنت
پول رو گذاشتم رو میز:میبرمش
ف:هر طور مایلید
با بند و بساطش گذاشتش تو محافظش و گذاشتش تو یه باکس مقوایی:بفرمایید
من:ممنون
بعد از مغازه زدم بیرون و رفتم کادو پیچش کردم با کاغد سیاه، یه ربان بنفشم دورش بستم و رفتم اتاق موری سان:موری سان، کادو رو گرفتم
م. س:چیه؟
من:گیتار
پارت5 یکم دیگه🕊🍙
پارت4
از دید چویا:
با صدایی ضعیف گفتم:لطفا😔
داشت عرق میکرد
نمیدونست چیکار کنه
یهویی دستاشو گذاشت رو سینم و گفت:خدا لعنتت کنه چویاااااااا!
بعد مثل انفجار حاله های فسفری ازش زد بیرون و برای چند ثانیه ادامه پیدا کرد و بعد احساس کردم دیگه زخم و یا دردی ندارم
موهاش رو صورتش بودن
منو درمان کرد
م. س:اینم قدرت شیشمت😉
کاتسومی:ولی اگر نمیتونستم چی؟
م. س:فعلا که تونستی، پاشو بریم دفتر کارت دارم
تو راه به دفتر بودیم،موری سان از ما جلوتر بود
با لحن خجالت زده ای بهش گفتم:ممنون
کاتسومی:دیگه درمانت نمیکنم!
نگاش کردم
کاتسومی:زهره ترکم کردی فکر کردم دیگه مردی
بعد دوباره موهاش رگه های صورتی زد
سرخ شدم:ز... زنده بودن من اینقدر برات مهمه؟
کاتسومی: ....................... خیلی دیوانه ای
نقلی خندیدم:ولی.... اون مشتی که زدی منو از پا دراورد، خیلی خوب بود
موهاش کامل صورتی شد
سرخ شدم:بابا از خجالت آبم کردی از بس موهات ری اکشن میدن
نقلی خندید و گفت: شاید بتونم قدرتام رو کنترل کنم ولی احساساتمو موهام بروز میده
از حرفاش یه معنی خاصی گرفتم
کاتسومی:تو قراره رئیس من بشی درسته؟
من:درسته
کاتسومی:پس هیچوقت نمیتونم احساساتم رو ازت قایم کنم
بعد دوباره موهاش رگه های صورتی زد
سرخ سرخ شده بودم
نمیدونستم باید چی بگم
رسیدیم دفتر موری سان
م. س:خب، کامی سان، اسمت رو دارن بالای اتاقت میزنن، از این به بعد از سمت راست، در اول اتاق توعه، تو یه عادت داری، وقتی از کسی عصبانی شی موهات رگه های قرمز، ناراحت باشی رگه های آبی، کسی رو دوست داشته باشی رگه های صورتی میزنه
هر دو مون سرخ شدیم
کامی:ب... بله
م. س:فهمیدیم که اسم کوچیکت کامیه،پس افراد مافیا از این به بعد کامی سان صدات میزنن
کامی:بله
م. س:و رئیست هم چویا سان میشه که ماموریت اولتو باهات میاد
کامی:بله
م. س:مرخصی
کامی از دفتر رفت بیرون
م. س:حالا میخای براش هدیه چی بگیری؟ میدونی که میراث ما اینه که هرکی عضو جدید میاد رئیسش باید براش کادو بخره
من:میدونم موری سان
م. س:میخای براش گرد........
من:نه موری سان، گردنبند جزو میراث ما نیست
م. س:پس خودت میدونی، مرخصی
رفتم بیرون، داشتم دور میخوردم و پیش خودم میگفتم، چی براش بخرم؟ چی براش بخرم؟
یهو چشمم خورد به یه گیتار مشکی_بنفش نو
رفتم تو مغازه:سلام، قیمت این چنده
فروشنده:اون گیتار گرونیه
من:دقیقا چقدر؟
ف:15هزار دلار و 20سنت
پول رو گذاشتم رو میز:میبرمش
ف:هر طور مایلید
با بند و بساطش گذاشتش تو محافظش و گذاشتش تو یه باکس مقوایی:بفرمایید
من:ممنون
بعد از مغازه زدم بیرون و رفتم کادو پیچش کردم با کاغد سیاه، یه ربان بنفشم دورش بستم و رفتم اتاق موری سان:موری سان، کادو رو گرفتم
م. س:چیه؟
من:گیتار
پارت5 یکم دیگه🕊🍙
۱.۹k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.