برادر من
برادر من پارت ۲۲
یه دامن مشکی با یه پلیور مشکی
پوشیدم و رفتم طبقه پایین برای خودم شیر کاکائو ریختم و خوردم صدای زنگ در اومد رفتم تا ببینم کیه
که یه تهیون اومد
تهیون:کیه ؟؟
ا/ت:در رو باز نکردم هنو
وقتی در رو باز کردم شوگا و مینجی و جیمین رو دیدم یه همشون مشکی پوشیده بودن واقعا هنوز به احترام من مشکی میپوشن؟؟ خیلی مهربونن
ا/ت:سلام بچه ها
منیجی :سلام خوبی ا/ت؟؟
ا/ت:خوبم بفرمایید بشینید
مینجی:اووو این آقای خوشتیپ کی هستند معرفی نمیکنی؟؟؟؟
شوگا:هی جلو ددیت از بقیه تعریف میکنی باید تنبیه بشی
جیمین :شوگا چرا انقدر زر میزنی من که برادرشم هیچی بهش نمیگم بعد تو این وسط غیرتی میشی ببند دهنتو دیگه یه چی بهت میگماا
شوگا:مرسی که ضایعم کردی
جیمین:خواهش میکنم
ا/ت: بچه ها بسه دیگه ایشون برادر تهیونگ و اسمش تهون هست
تهیون :خوشبختم
شوگا:خوشبختیم
همه رفتن نشستن منم رفتم دنبال تهیونگ نمیدونم چرا هنو نیومده
رفتم طبقه بالا دیدم صدای داد زدن تهیونگ میاد تعجب کردم
رفتم دم در اتاقش داشت با یکی صحبت میکرد
تهیونگ:مگه نگفتم مراقب باش ریدی تو کارت بابا اسکل کصخل فقط کافیه ببینمت خب ....... ننه تو میگام فهمیدی عنتر عقب مونده
در اتاقو باز کردم
ا/ت:تهیونگ...... با کی اینجوری صحبت میکنی خیلی عصبانی هستی
تهیونگ:نه من عصبانی نیستم
ا/ت:یک...از فحش هایی که دادی معلومه که عصبانی دو.... تو وقتی عصبانی میشی رگ پیشونیت میزنه بیرون پس بگو چرا عصبانی؟؟؟؟؟
تهیونگ:بعدا بهت میگم بیا بریم پایین مهمونا اومدن ؟؟؟؟
ا/ت:آره همشون به جز بابات
رفتیم پایین و نشستیم کنار بقیه و صحبت کردیم
یه دامن مشکی با یه پلیور مشکی
پوشیدم و رفتم طبقه پایین برای خودم شیر کاکائو ریختم و خوردم صدای زنگ در اومد رفتم تا ببینم کیه
که یه تهیون اومد
تهیون:کیه ؟؟
ا/ت:در رو باز نکردم هنو
وقتی در رو باز کردم شوگا و مینجی و جیمین رو دیدم یه همشون مشکی پوشیده بودن واقعا هنوز به احترام من مشکی میپوشن؟؟ خیلی مهربونن
ا/ت:سلام بچه ها
منیجی :سلام خوبی ا/ت؟؟
ا/ت:خوبم بفرمایید بشینید
مینجی:اووو این آقای خوشتیپ کی هستند معرفی نمیکنی؟؟؟؟
شوگا:هی جلو ددیت از بقیه تعریف میکنی باید تنبیه بشی
جیمین :شوگا چرا انقدر زر میزنی من که برادرشم هیچی بهش نمیگم بعد تو این وسط غیرتی میشی ببند دهنتو دیگه یه چی بهت میگماا
شوگا:مرسی که ضایعم کردی
جیمین:خواهش میکنم
ا/ت: بچه ها بسه دیگه ایشون برادر تهیونگ و اسمش تهون هست
تهیون :خوشبختم
شوگا:خوشبختیم
همه رفتن نشستن منم رفتم دنبال تهیونگ نمیدونم چرا هنو نیومده
رفتم طبقه بالا دیدم صدای داد زدن تهیونگ میاد تعجب کردم
رفتم دم در اتاقش داشت با یکی صحبت میکرد
تهیونگ:مگه نگفتم مراقب باش ریدی تو کارت بابا اسکل کصخل فقط کافیه ببینمت خب ....... ننه تو میگام فهمیدی عنتر عقب مونده
در اتاقو باز کردم
ا/ت:تهیونگ...... با کی اینجوری صحبت میکنی خیلی عصبانی هستی
تهیونگ:نه من عصبانی نیستم
ا/ت:یک...از فحش هایی که دادی معلومه که عصبانی دو.... تو وقتی عصبانی میشی رگ پیشونیت میزنه بیرون پس بگو چرا عصبانی؟؟؟؟؟
تهیونگ:بعدا بهت میگم بیا بریم پایین مهمونا اومدن ؟؟؟؟
ا/ت:آره همشون به جز بابات
رفتیم پایین و نشستیم کنار بقیه و صحبت کردیم
۵.۶k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.