پارت ۴۲ فصل ۲
نیلا ویو*
بعد کلی حرفی که کوک بهم تو راه زد و دعوام کرد رسیدیم خونه...
-ولی من هنوزم تورو نبخشیدم...
+اهههه... کوک بس کن دیگه... او همون اول که نشستیم تو ماشین تا اینحا همینو میگفتی...
-نیلا فقط برو بخواب...
+باشه
کوک ویو*
اون شب گذشت...
این دو هفته ای که وقت داشتم رو باید به خوبی استفاده میکردم... هنوز نمیدونم چجوری بهش اعتراف کنم... اصلا اون منو دوست داره؟... با این سوال تمام فکرهایی که داشتم از بین رفت... اصلا به این قضیه فکر نکرده بودم.. اگه دوسم نداشته پسم میزنه و در این حالت ته هم نمیتونه کمکی کنه...
اینجوری نمیشه... اگه منتظر وایسم یهو از من خوشش بیاد نمیشه... باید دلش رو بدست بیارم...
این کار فکر کنم اسون باشه... حداقل برای من😈
این چند روز رو تمام وقتم رو پیش نیلا بودم... بهش توجه زیادی میکردم... هرچی لازم داشت میگرفتم و هرجا میخواست میبردمش... همه اینا از خدان بود... اینکه برای عشقم کاری انجام بدم خیلی شیرین بود...
چند روز بعد-صبح...
+سلاممممم
-سلام خوبی؟
+مرسی صبحت بخیر
-صبح توهم بخیر
+چه خبرا؟
- از دیشب تا الان چه اتفاقی میتونه بیوفته؟
+خیلی اتفاقا...
-خیلی منحرفیا...
+میدونم...
-خدا به دوست پسرت رحم کنه...
+اذیت نکن دیگه 😂
-باشه... 😂
-بیا صبحانه بخوریم...
+باشه...
-چی میخو...
گوشیش زنگ خورد*
-بله؟..
- چی داری میگی؟؟؟؟؟
-باشه باشه... همین الان خودمو میرسونم...
+چیشده کوک؟ اتفاقی افتاده؟
-زنگ بزن به تهیونگ...
+باشه باشه....
+سلام اوپا خوبی؟
€سلام خواهر جون
+داداش کوکی کارت داره به من هم نمی....
کوک گوشی رو ازش گرفت*
€او کوک مبارک باشه.. نه ببخشید کوکی
-ببند الان وقت شوخی نیست...
€چیشد چرا اینقدر عصبیی؟
-بگو چی نشده...
€عین ادم حرف بزن ببینم
-اون شریک نامرد عوضی مون تمام بارهارو برداشته برده...
€یعنی چی؟؟؟ کجا برده؟؟؟ تو کجا بودی؟؟
-از کشور خارج کرده... فقط میدونم اگه پیداش نکنیم بیچاره میشیم... اون بیشترین باری بود که تا الان حمل میکردیم...
€کوک فقط پیداش کن... اگه پیداش نکنی نیلا بی نیلا...
-چرا هرچی میشه دست میزاری رو نقطه ضعف مننن؟ *داد
+کوک اروم باش ترسیدم
-ببخشید
€من شوخی ندارم... همین که گفتم...
-فقط همین رو بدون الان پیش منه... توهم هیچ کاری نمیتونی بکنی...
€ببین اگه دستت بهش بخوره من میدونم با تو...
-باشه بابا...
€ببهشبد میلی عصبی شدم... خب ببین من الان نمیتونم برگردم... ولی باید پیداش کنی...
-باشه سعیمو میکنم...
€باشه خدافظ...
-خدافظ
بعد کلی حرفی که کوک بهم تو راه زد و دعوام کرد رسیدیم خونه...
-ولی من هنوزم تورو نبخشیدم...
+اهههه... کوک بس کن دیگه... او همون اول که نشستیم تو ماشین تا اینحا همینو میگفتی...
-نیلا فقط برو بخواب...
+باشه
کوک ویو*
اون شب گذشت...
این دو هفته ای که وقت داشتم رو باید به خوبی استفاده میکردم... هنوز نمیدونم چجوری بهش اعتراف کنم... اصلا اون منو دوست داره؟... با این سوال تمام فکرهایی که داشتم از بین رفت... اصلا به این قضیه فکر نکرده بودم.. اگه دوسم نداشته پسم میزنه و در این حالت ته هم نمیتونه کمکی کنه...
اینجوری نمیشه... اگه منتظر وایسم یهو از من خوشش بیاد نمیشه... باید دلش رو بدست بیارم...
این کار فکر کنم اسون باشه... حداقل برای من😈
این چند روز رو تمام وقتم رو پیش نیلا بودم... بهش توجه زیادی میکردم... هرچی لازم داشت میگرفتم و هرجا میخواست میبردمش... همه اینا از خدان بود... اینکه برای عشقم کاری انجام بدم خیلی شیرین بود...
چند روز بعد-صبح...
+سلاممممم
-سلام خوبی؟
+مرسی صبحت بخیر
-صبح توهم بخیر
+چه خبرا؟
- از دیشب تا الان چه اتفاقی میتونه بیوفته؟
+خیلی اتفاقا...
-خیلی منحرفیا...
+میدونم...
-خدا به دوست پسرت رحم کنه...
+اذیت نکن دیگه 😂
-باشه... 😂
-بیا صبحانه بخوریم...
+باشه...
-چی میخو...
گوشیش زنگ خورد*
-بله؟..
- چی داری میگی؟؟؟؟؟
-باشه باشه... همین الان خودمو میرسونم...
+چیشده کوک؟ اتفاقی افتاده؟
-زنگ بزن به تهیونگ...
+باشه باشه....
+سلام اوپا خوبی؟
€سلام خواهر جون
+داداش کوکی کارت داره به من هم نمی....
کوک گوشی رو ازش گرفت*
€او کوک مبارک باشه.. نه ببخشید کوکی
-ببند الان وقت شوخی نیست...
€چیشد چرا اینقدر عصبیی؟
-بگو چی نشده...
€عین ادم حرف بزن ببینم
-اون شریک نامرد عوضی مون تمام بارهارو برداشته برده...
€یعنی چی؟؟؟ کجا برده؟؟؟ تو کجا بودی؟؟
-از کشور خارج کرده... فقط میدونم اگه پیداش نکنیم بیچاره میشیم... اون بیشترین باری بود که تا الان حمل میکردیم...
€کوک فقط پیداش کن... اگه پیداش نکنی نیلا بی نیلا...
-چرا هرچی میشه دست میزاری رو نقطه ضعف مننن؟ *داد
+کوک اروم باش ترسیدم
-ببخشید
€من شوخی ندارم... همین که گفتم...
-فقط همین رو بدون الان پیش منه... توهم هیچ کاری نمیتونی بکنی...
€ببین اگه دستت بهش بخوره من میدونم با تو...
-باشه بابا...
€ببهشبد میلی عصبی شدم... خب ببین من الان نمیتونم برگردم... ولی باید پیداش کنی...
-باشه سعیمو میکنم...
€باشه خدافظ...
-خدافظ
۳.۰k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.