✨Fake jimin
ForcedLove2✨🥀p5🥀
ات:راستش جیمین دکتر میگه که باید یه شب بمونی
جیمین:اها ...خب زهر ترکم کردی
جونگ سوک نفس نفس زنون اومد داخل اتاق
جونگ سوک: جیمین...جیمین
جیمین:چیه ؟!
جونگ سوک:اون مردی که کشتیم
جیمین:خب خب
جونگ سوک:بابای لیا بوده اگه بفهمه
جیمین:وای یا خدا اوضاع بدتر شد
جونگ سوک: نگران نباش داداشی یکاری میکنیم
جیمین:نه ازون نمیترسم
جونگ سوک:از چی ؟!
جیمین:تی کی ات رو ببر بیرون
تی کی و ات میرن بیرون
جیمین:خب راستش از این میترسم که بخواد ازم باج بگیره اونم یه باجی که نتونم از پسش بر بیام
جونگ سوک:چه باجی....مرد بگو دیگه
جیمین:که بخواد باهاش ازدواج کنم
جونگ سوک:نگران نباش همچین اتفاقی نمیفته
جیمین: امیدوارم
جونگ سوک ازاتاق میره بیرون
جونگ سوک:تی کی اتو ببر خونه من پیش جیمین میمونم
تی کی:عه...خب باشه میبرمش خونه خودمون حواسم بهش باشه
جونگ سوک:خوبه پس برو عشقم خدافظ
تی کی:خدافظ
ویو ات و تی کی:
تی کی:امشب خونه مایی هممم
ات:عه چه خوب دلمم تنگ شده بود
تی کی:😉
ات:میشه اول یه سر بریم بیرون ؟!
تی کی:باشه بریم
فلش بک به بعد بیرون
تی کی:اخ چقدر خسته شدم
ات:هوممم منم
تی کی :من برم بخوابم کاری داشتی صدام کن
ات:هوم باشه برو
ویو لیا :
لیا:حسابتو میرسم پارک جیمین
&:خانم نگران نباشید خودمون کارو شروع میکنیم و انتقام پدرتونو میگیریم
لیا: چجوری نگران نباشم پدرمو کشته عوضی
&:اول باید به همسرش پیام بدیمو اونو نسبت به جیمین شکاک کنیم
لیا:اره ....همین خوبه ...فقط مراقب باشید
&: نگران نباشید
ویو تی کی:
یه چرت زدم رفتن پایین دیدم ساعت دو دیدم ات رو کاناپه خوابیده براش پتو و متکا بردم بعد تلوزیونو خاموش کردم که دیدم به گوشی ات اسمس اومد
_:اگه میخوای که راز مخفی همسرتو بدونی به این شماره •••••••••پیام بده
گوشیو برداشتم رفتم تو اتاقم سریع به جونگ سوک زنگ زدم
جونگ سوک:سلام عزیزم خوبی چیزی شده ؟!
تی کی:راستش یه غریبه به ات پیام داده برات میفرستم ببین میدونی کیه
جونگ سوک:بفرست منتظرم
برام پیامو فرستاد
جونگ سوک:جیمینااااا
جیمین:ب...بله چیشده
جونگ سوک:بالاخره لیا داره کرم خودشو میریزه هاااا
جیمین:حالا چیشده؟!
جونگ سوک پیامو بهش نشون میده
جونگ سوک:حدس میزدم کاره خودشه باید حواسمونو جمع کنیم
جیمین: عوضی....مثه اینکه دخل این یکی رو بیاریم
جونگ سوک:حالا دست نگه دار تا ازش مدرک جمع کنیم
جیمین:خب باشه
دوباره زنگ زدم به تی کی
جونگ سوک:عشقم
تی کی:جانم چیشده
جونگ سوک:حواست خیلی جمع باشه مخصوصا به ات
تی کی:چرا ؟!
جونگ سوک:حالا برات میگم قضیش مفصله...تو فقط چیزی که میگم حواست باشه پیامم از گوشیه ات هم پاک کن ...دیگه هم برو بخواب فردا میبینمت
تی کی:باشه چشم حواسم هست...انقد غر نزنننن
جونگ سوک:غر نمیزنم برو بخواب
تی کی:باباجان من تا الان چرت زدم خوابم نمیاد
جونگ سوک:خب حداقل حواست باشه به ات
تی کی:هممممموممممم باشه ...خدافظ
جونگ سوک:خدافظ
ویو فردا صبح ...
خماریییییییی
شرط پارت بعدی:۳۰تا لایک
ات:راستش جیمین دکتر میگه که باید یه شب بمونی
جیمین:اها ...خب زهر ترکم کردی
جونگ سوک نفس نفس زنون اومد داخل اتاق
جونگ سوک: جیمین...جیمین
جیمین:چیه ؟!
جونگ سوک:اون مردی که کشتیم
جیمین:خب خب
جونگ سوک:بابای لیا بوده اگه بفهمه
جیمین:وای یا خدا اوضاع بدتر شد
جونگ سوک: نگران نباش داداشی یکاری میکنیم
جیمین:نه ازون نمیترسم
جونگ سوک:از چی ؟!
جیمین:تی کی ات رو ببر بیرون
تی کی و ات میرن بیرون
جیمین:خب راستش از این میترسم که بخواد ازم باج بگیره اونم یه باجی که نتونم از پسش بر بیام
جونگ سوک:چه باجی....مرد بگو دیگه
جیمین:که بخواد باهاش ازدواج کنم
جونگ سوک:نگران نباش همچین اتفاقی نمیفته
جیمین: امیدوارم
جونگ سوک ازاتاق میره بیرون
جونگ سوک:تی کی اتو ببر خونه من پیش جیمین میمونم
تی کی:عه...خب باشه میبرمش خونه خودمون حواسم بهش باشه
جونگ سوک:خوبه پس برو عشقم خدافظ
تی کی:خدافظ
ویو ات و تی کی:
تی کی:امشب خونه مایی هممم
ات:عه چه خوب دلمم تنگ شده بود
تی کی:😉
ات:میشه اول یه سر بریم بیرون ؟!
تی کی:باشه بریم
فلش بک به بعد بیرون
تی کی:اخ چقدر خسته شدم
ات:هوممم منم
تی کی :من برم بخوابم کاری داشتی صدام کن
ات:هوم باشه برو
ویو لیا :
لیا:حسابتو میرسم پارک جیمین
&:خانم نگران نباشید خودمون کارو شروع میکنیم و انتقام پدرتونو میگیریم
لیا: چجوری نگران نباشم پدرمو کشته عوضی
&:اول باید به همسرش پیام بدیمو اونو نسبت به جیمین شکاک کنیم
لیا:اره ....همین خوبه ...فقط مراقب باشید
&: نگران نباشید
ویو تی کی:
یه چرت زدم رفتن پایین دیدم ساعت دو دیدم ات رو کاناپه خوابیده براش پتو و متکا بردم بعد تلوزیونو خاموش کردم که دیدم به گوشی ات اسمس اومد
_:اگه میخوای که راز مخفی همسرتو بدونی به این شماره •••••••••پیام بده
گوشیو برداشتم رفتم تو اتاقم سریع به جونگ سوک زنگ زدم
جونگ سوک:سلام عزیزم خوبی چیزی شده ؟!
تی کی:راستش یه غریبه به ات پیام داده برات میفرستم ببین میدونی کیه
جونگ سوک:بفرست منتظرم
برام پیامو فرستاد
جونگ سوک:جیمینااااا
جیمین:ب...بله چیشده
جونگ سوک:بالاخره لیا داره کرم خودشو میریزه هاااا
جیمین:حالا چیشده؟!
جونگ سوک پیامو بهش نشون میده
جونگ سوک:حدس میزدم کاره خودشه باید حواسمونو جمع کنیم
جیمین: عوضی....مثه اینکه دخل این یکی رو بیاریم
جونگ سوک:حالا دست نگه دار تا ازش مدرک جمع کنیم
جیمین:خب باشه
دوباره زنگ زدم به تی کی
جونگ سوک:عشقم
تی کی:جانم چیشده
جونگ سوک:حواست خیلی جمع باشه مخصوصا به ات
تی کی:چرا ؟!
جونگ سوک:حالا برات میگم قضیش مفصله...تو فقط چیزی که میگم حواست باشه پیامم از گوشیه ات هم پاک کن ...دیگه هم برو بخواب فردا میبینمت
تی کی:باشه چشم حواسم هست...انقد غر نزنننن
جونگ سوک:غر نمیزنم برو بخواب
تی کی:باباجان من تا الان چرت زدم خوابم نمیاد
جونگ سوک:خب حداقل حواست باشه به ات
تی کی:هممممموممممم باشه ...خدافظ
جونگ سوک:خدافظ
ویو فردا صبح ...
خماریییییییی
شرط پارت بعدی:۳۰تا لایک
۱۵.۸k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.