(:Waiting for a way to escape and forget):
(:Waiting for a way to escape and forget):
پارت⓪②
ناشناس:جیغ زدن*
رزا: هییییس روح که ندیدی
ناشناس:ت...تو اینجا چی...چیکار میکنی؟هااااااا؟
رزا:صداتو بیار پایین توضیح میدم من داشتم از اینجا رد میشدم که به سرم زد بیام تو و از اون جایی که کلید داشتم سعی کردم درو باز کنم و دیدم
که بلهههه قفل عوض نشده و در باز میشه
ناشناس: شما هر دری میبینی که کلیدش رو داری میری توش؟
رزا:نه ولی این فرق داشت
ناشناس:الان میتونم به جرم ورود بی اجازه و یا
دزدی بفرستمت زندان میدونستی؟
رزا:نکشیمون خانم قانون دان😒 هنوزم فکر میکنی خیلی میدونی مارتینا
ناشناس2:مارتینا طبقه ی بالا چه خبره با کی حرف می...تو اینجا چی کار می کنی هاااااا؟با داد*
رزا:واااای مثلاً ترسیدم!مارتین اگه میشه لطف کن خفه شو و بزار برم
کوک تو ذهنش: خیلی دلم میخواد بدونم اینا کین رزا یه جوری باهاشون حرف میزنه که انگار سالهاست میشناستشون؟
مارتین:اگه نزارم چی بری چی میشه؟
رزا: لطفا گوه نخور و برو اون ور☺️
مارتینا:نمیریم
رزا: اوکی پس مشکل خودتونه
رزا اینو گفت و محکم زد تو صورت اون پسری که اسمش «مارتین» بود
مارتینا:فکر میکنی زورت زیاده؟
و اومد رزا رو بزنه که دستش رو گرفت و پیچوند اونم یقش رو گرفت و از اتاق بردش بیرون و سعی کرد از پله ها بندازتش پایین که کوک اومد و دختره اسمش«مارتینا» بود رو به سمت دیوار پرتاپ کردم و بعد مارتین به سمتم حمله ور شد که رزا دستاشو گرفت و پرتش کرد تو اتاق که با سر اومد رو زمین بعد با مارتینا هم همین کارو کرد جلوشون وایساد و گفت
رزا:اگه فکر کردید که خیلی خفنید و زورتون به من میرسه باید بگم که خواب خوبی بود ولی این واقعیته نه اونی کی شماا فکر میکنید😏پوزخند*
مارتینا بلند شد و گفت
مارتینا:هنوزم کله شقیو به بزرگترت احترام نمیزاری
رزا:تو کلا سه سال با من زندگی کردی از کجا میدونی ب*چ؟ (شرمنده واقعاً نیاز داشتم فحش بدم ☺️😂)
مارتین:حرف دهنتو بفهم
پارت⓪②
ناشناس:جیغ زدن*
رزا: هییییس روح که ندیدی
ناشناس:ت...تو اینجا چی...چیکار میکنی؟هااااااا؟
رزا:صداتو بیار پایین توضیح میدم من داشتم از اینجا رد میشدم که به سرم زد بیام تو و از اون جایی که کلید داشتم سعی کردم درو باز کنم و دیدم
که بلهههه قفل عوض نشده و در باز میشه
ناشناس: شما هر دری میبینی که کلیدش رو داری میری توش؟
رزا:نه ولی این فرق داشت
ناشناس:الان میتونم به جرم ورود بی اجازه و یا
دزدی بفرستمت زندان میدونستی؟
رزا:نکشیمون خانم قانون دان😒 هنوزم فکر میکنی خیلی میدونی مارتینا
ناشناس2:مارتینا طبقه ی بالا چه خبره با کی حرف می...تو اینجا چی کار می کنی هاااااا؟با داد*
رزا:واااای مثلاً ترسیدم!مارتین اگه میشه لطف کن خفه شو و بزار برم
کوک تو ذهنش: خیلی دلم میخواد بدونم اینا کین رزا یه جوری باهاشون حرف میزنه که انگار سالهاست میشناستشون؟
مارتین:اگه نزارم چی بری چی میشه؟
رزا: لطفا گوه نخور و برو اون ور☺️
مارتینا:نمیریم
رزا: اوکی پس مشکل خودتونه
رزا اینو گفت و محکم زد تو صورت اون پسری که اسمش «مارتین» بود
مارتینا:فکر میکنی زورت زیاده؟
و اومد رزا رو بزنه که دستش رو گرفت و پیچوند اونم یقش رو گرفت و از اتاق بردش بیرون و سعی کرد از پله ها بندازتش پایین که کوک اومد و دختره اسمش«مارتینا» بود رو به سمت دیوار پرتاپ کردم و بعد مارتین به سمتم حمله ور شد که رزا دستاشو گرفت و پرتش کرد تو اتاق که با سر اومد رو زمین بعد با مارتینا هم همین کارو کرد جلوشون وایساد و گفت
رزا:اگه فکر کردید که خیلی خفنید و زورتون به من میرسه باید بگم که خواب خوبی بود ولی این واقعیته نه اونی کی شماا فکر میکنید😏پوزخند*
مارتینا بلند شد و گفت
مارتینا:هنوزم کله شقیو به بزرگترت احترام نمیزاری
رزا:تو کلا سه سال با من زندگی کردی از کجا میدونی ب*چ؟ (شرمنده واقعاً نیاز داشتم فحش بدم ☺️😂)
مارتین:حرف دهنتو بفهم
۱۳.۸k
۰۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.