رمان او مغرور و من خفن قسمت.۷.
چپ چپ بهش نگاهی انداختم.+ت اینجا چیکار میکنی؟
بهم نگاهی انداخت،نیششو باز کرد-اومدم ببینمت.
با حالا چندشی گفتم+احساس نمیکنی خیلی پرویی؟
ببند شدو تو یه سانتیم ایستاد ولی از اینکه یه کوچولو هم تکون نخوردم میشد فعمید که تعحب کرده،منم بیشتر بهش نزدیک شدم.با چشمای خوش فرمش به مردمک چشمام نگاه میکرد بعد اینکه منو مست چشماش کرد بیشتر جلوتر میومد جوری که میفهمیدم میخواست چیکار کنه،چشماشو بست نزدیک و نزدیک تر میومد که یدفعه صدای در اومد به خودم اومدمو هولش دادم،اومد داخل
جی سو:خانم جوان دوستتون به دیدنتون اومدن تو سالن منتظرتونن
+اوک
زیر لب میتونستم بفهمم چی میگه
_ف*ا*ک
با جی سو رفتیم پایین
+های گو اونا
گو اون:هوم به خدمتکارت بگو برام الکل بیاره
+عاممم اوک...مینا زود دوتا ویسکی بیار
مینا با سر بهم تایید کرد و رفت داخل آشپزخانه
+خوب دیگه چخبر؟
گو اون یه خم یازه کشید و طبق معمول سرشو داخل گوشی برد و حرف زد .
گو اون:فردا با یکی تو کلاب کار دارم قراره توهم به عنوان دستیارم باهام بیای
+ب..
تا خواستم حرف بزنم تهیونگ در حالی که از پله ها پایین میومد با جدیت و اخمی که بین ابروهاش بود به سمت گواون رفت و رو مبل روبروش نشست
_مثلا واسه چی کلاب؟
گو اون:بازم دویت پسر داری؟
+نه
_اره
با تعجب به چهره اخمیش نگاه کردم
_دوست پسرشم...و نمیزارم با قریبه ها بیرون بره اونم...ک.ل.ا.ب
گواون:باشه خودم حلش میکنم
گواون بلند شد خواست بره ولی جلوشو گرفتم
+گواونا به حرف اون توجه نکن من میخوام باهات بیام
گواون:دوست پسر بنده رازی به اومدنت نیس
+یااا اون جرعت نداره اونطوری بگه من خودم میگم میخوام بیام
گو اون:...فردا صبح میایم دنبالت
+خوبه
بدون خداحافظی رفت تا دم در بدرقش کردم با فکری که به ذهنم رسید رفتم جلوی در خونه،دو بادیگارد که جلدی در بودن یکیش جی سو بود.
+هی،فردا صبح آماده باشی کار دارم،بایو باهام بیای
جی سو:ولی من فقط وظیفم اینه که اینجا بمو
+من میگم وظیفت اینکه که بادیگارد مخصوص من باشی،حالا مشکل داری؟
جی سو:خیر
با تنه زدن بهش رفتم داخل خونه تهیونگ رو مبل نشسته بود تا منو دید بلند شد و با اعصبانیت بهم چشمام نگاه میکرد
+چیه؟
_چرا قبول کردی؟
+چون این به من ربط داره نه تو، بعدشم مگه تو دوست پسر منی که خودتو مثل نخود هر آش وسط میندازی؟
_صبر کن بیینم تو چع کاری تو کلاب داری اونم با یه غریبه؟
+پسر جون تو از کجا میدونی کع اون غریبست؟
بهم نگاهی انداخت،نیششو باز کرد-اومدم ببینمت.
با حالا چندشی گفتم+احساس نمیکنی خیلی پرویی؟
ببند شدو تو یه سانتیم ایستاد ولی از اینکه یه کوچولو هم تکون نخوردم میشد فعمید که تعحب کرده،منم بیشتر بهش نزدیک شدم.با چشمای خوش فرمش به مردمک چشمام نگاه میکرد بعد اینکه منو مست چشماش کرد بیشتر جلوتر میومد جوری که میفهمیدم میخواست چیکار کنه،چشماشو بست نزدیک و نزدیک تر میومد که یدفعه صدای در اومد به خودم اومدمو هولش دادم،اومد داخل
جی سو:خانم جوان دوستتون به دیدنتون اومدن تو سالن منتظرتونن
+اوک
زیر لب میتونستم بفهمم چی میگه
_ف*ا*ک
با جی سو رفتیم پایین
+های گو اونا
گو اون:هوم به خدمتکارت بگو برام الکل بیاره
+عاممم اوک...مینا زود دوتا ویسکی بیار
مینا با سر بهم تایید کرد و رفت داخل آشپزخانه
+خوب دیگه چخبر؟
گو اون یه خم یازه کشید و طبق معمول سرشو داخل گوشی برد و حرف زد .
گو اون:فردا با یکی تو کلاب کار دارم قراره توهم به عنوان دستیارم باهام بیای
+ب..
تا خواستم حرف بزنم تهیونگ در حالی که از پله ها پایین میومد با جدیت و اخمی که بین ابروهاش بود به سمت گواون رفت و رو مبل روبروش نشست
_مثلا واسه چی کلاب؟
گو اون:بازم دویت پسر داری؟
+نه
_اره
با تعجب به چهره اخمیش نگاه کردم
_دوست پسرشم...و نمیزارم با قریبه ها بیرون بره اونم...ک.ل.ا.ب
گواون:باشه خودم حلش میکنم
گواون بلند شد خواست بره ولی جلوشو گرفتم
+گواونا به حرف اون توجه نکن من میخوام باهات بیام
گواون:دوست پسر بنده رازی به اومدنت نیس
+یااا اون جرعت نداره اونطوری بگه من خودم میگم میخوام بیام
گو اون:...فردا صبح میایم دنبالت
+خوبه
بدون خداحافظی رفت تا دم در بدرقش کردم با فکری که به ذهنم رسید رفتم جلوی در خونه،دو بادیگارد که جلدی در بودن یکیش جی سو بود.
+هی،فردا صبح آماده باشی کار دارم،بایو باهام بیای
جی سو:ولی من فقط وظیفم اینه که اینجا بمو
+من میگم وظیفت اینکه که بادیگارد مخصوص من باشی،حالا مشکل داری؟
جی سو:خیر
با تنه زدن بهش رفتم داخل خونه تهیونگ رو مبل نشسته بود تا منو دید بلند شد و با اعصبانیت بهم چشمام نگاه میکرد
+چیه؟
_چرا قبول کردی؟
+چون این به من ربط داره نه تو، بعدشم مگه تو دوست پسر منی که خودتو مثل نخود هر آش وسط میندازی؟
_صبر کن بیینم تو چع کاری تو کلاب داری اونم با یه غریبه؟
+پسر جون تو از کجا میدونی کع اون غریبست؟
۱۳.۱k
۲۰ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.