پارت 5 وقتی برادر ناتنیت بود
بازی کردیم گروه ما برنده شد
ا. ت: اخ جون حالا تنبی گروه بازنده باید همه مون رو ببری بار
همه به جز تهیونگ و جونگ کوک : اوک
بار
( استایل دوم اعضا و استایل سوم ا. ت)
جونگ کوک : بریم اون جا بشینیم
همه : اوکی
لیا ( مامان ا. ت نه دوستش) : ا. ت
ا. ت : سلام اونی
لیا : چه طوری چرا با این 7 تا پسر اومدی
جونگ کوک : من برادرشم و اینا دوستامن
لیا : خوش بختم
همه : هم چنین
فیلیکس : سلام ا. ت
ا. ت : سلام(سرد)
فیلیکس : هنو قهری
جونگ کوک : به تو ربط داره
فیلیکس : هی تو کیش باشی
جونگ کوک : دوست پسرش
فیلیکس : میبنیم پسر کوچولومون دعوا میخواد پسرا
؟ : بله قربان
فیلیکس : اینو بزنین
؟ : چشم
همه ریختن سر جونگ کوک
جونگ کوک هم هی میزد و جاخالی میداد تا همشون افتادن
جونگ کوک : پشمت ریخت
فیلیکس : احمقا
فیلیکس از اونجا دور شد
ا. ت : جونگ کوک خوبی
جونگ کوک : ا. ت اون کی بود
ا. ت : دوست پسر قبلیم
جونگ کوک : تو به این سنت دوست پسر داری
ا. ت : احمق بودم اون یه مافیا بود به من دروغ میکفت ( با گریه)
جونگ کوک : عی عی اروم
نامجون : جونگ کوک از لبت داره خون میاد
جونگ کوک :اشکال نداره
بعد ا. ت رو بغلش گرفت
ا. ت : داداش چرا گفتی من دوست دخترتم (بغض)
جونگ کوک : چون میخواست بهت اسیب بزنه
ا.ت : اهان
نامجون : چیزی میخورید
ا. ت : اره
نامجون : چی میخورید
ا. ت : گارسون
گارسون : بله
ا. ت : سفارش میکری
گارسون : بله
ا. ت : همه ما ویسکی 100 در صد میخوریم
گارسون : الان میارم
گارسون ویسکی ها رو اورد و ما هم خوردیم بعد موقعه رقص شد بچه ها یه دخترو پیدا کردن و باهاشون رقصیدن تهیونگم که داشت مخه لیا رو میزد منم که با جونگ کوک میرصیدم
شرص ها
کامنت : 2
فالو :2
ا. ت: اخ جون حالا تنبی گروه بازنده باید همه مون رو ببری بار
همه به جز تهیونگ و جونگ کوک : اوک
بار
( استایل دوم اعضا و استایل سوم ا. ت)
جونگ کوک : بریم اون جا بشینیم
همه : اوکی
لیا ( مامان ا. ت نه دوستش) : ا. ت
ا. ت : سلام اونی
لیا : چه طوری چرا با این 7 تا پسر اومدی
جونگ کوک : من برادرشم و اینا دوستامن
لیا : خوش بختم
همه : هم چنین
فیلیکس : سلام ا. ت
ا. ت : سلام(سرد)
فیلیکس : هنو قهری
جونگ کوک : به تو ربط داره
فیلیکس : هی تو کیش باشی
جونگ کوک : دوست پسرش
فیلیکس : میبنیم پسر کوچولومون دعوا میخواد پسرا
؟ : بله قربان
فیلیکس : اینو بزنین
؟ : چشم
همه ریختن سر جونگ کوک
جونگ کوک هم هی میزد و جاخالی میداد تا همشون افتادن
جونگ کوک : پشمت ریخت
فیلیکس : احمقا
فیلیکس از اونجا دور شد
ا. ت : جونگ کوک خوبی
جونگ کوک : ا. ت اون کی بود
ا. ت : دوست پسر قبلیم
جونگ کوک : تو به این سنت دوست پسر داری
ا. ت : احمق بودم اون یه مافیا بود به من دروغ میکفت ( با گریه)
جونگ کوک : عی عی اروم
نامجون : جونگ کوک از لبت داره خون میاد
جونگ کوک :اشکال نداره
بعد ا. ت رو بغلش گرفت
ا. ت : داداش چرا گفتی من دوست دخترتم (بغض)
جونگ کوک : چون میخواست بهت اسیب بزنه
ا.ت : اهان
نامجون : چیزی میخورید
ا. ت : اره
نامجون : چی میخورید
ا. ت : گارسون
گارسون : بله
ا. ت : سفارش میکری
گارسون : بله
ا. ت : همه ما ویسکی 100 در صد میخوریم
گارسون : الان میارم
گارسون ویسکی ها رو اورد و ما هم خوردیم بعد موقعه رقص شد بچه ها یه دخترو پیدا کردن و باهاشون رقصیدن تهیونگم که داشت مخه لیا رو میزد منم که با جونگ کوک میرصیدم
شرص ها
کامنت : 2
فالو :2
۵۷.۵k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.