part 11
فک کنم از این به بعد من راویه داستانم به غیر موارده اهم اهم که کم مزاحمشون میشم😐 بله دیگه
یک ، دو ، سه ، حرکت
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
کجا بودیم؟ آها
دخترا برگشتن و با... خودتون دیگه میدونید دیگه بونتن مواجه شدن کوکو با تعجب گفت
کوکو: اوه شما هم اینجایین؟
آکاری: نه هنوز اونجاییم
سانزو: زبونتو میبرم زبون دراز
آکاری: بیا ببر اونوخت منم اون درازه رو میبرم عقیم شی
سانزو:💢
رونا: به به مستر هایتانیه بزرگ چخبر از اون سی چهل تا دختر؟
ران:😒
رونا: اگگگگ سگ
ران: یه چیزی بهت نمیگم پرو نشو
با اعصبانیت رونا از صندلیش پا شد گفت
رونا: بگو پرو شم چیکار بگو نه بگو💢
ران رو رونا دست بلند کرد رونا دستشو گرفت گفت:
رونا: کاری نکن بگم با داداش کوچلوت چیکار کردی بابا لنگ دراز!!
ران دستشو کشید
ریندو: چیکار کرده؟
رونا: از خودش بپرس جوابت نداد بیا از طریقه دوربینا هم نشونه خودت بدم هم لونا
لونا: چه ربطی به من داره!؟
رونا شونه بالا انداخت و سره جاش نشست
(نشون بده دیگه من این داستانو تموم کنم برم سراغه داستان بعدییییییصلافلدلنذر)
مایکی: خانمه رئیسه مافیا
رزی: ها؟
سانزو: ها چیه بله!💢
آکاری: تو کی دیگه داری ادبی یاده ما بده
سانزو: دختره ی.......
آکاری: زر نزنی نمیگن لالی ببند گاله رو
سانزو جان خواست بره طرفه آکاری پاش گیر میکنه به پابه میز میوفته رو آکاری خانم و چه بوسه زیبایی هردوتاشون با تعب بهم نگاه میکردن و ازهم جدا شدن ولی یه حسی به سانزو میگقت که بازم میخواد
کورالین: به به چه زوجی
آکاری: خفه شو کله گوجه ا
کورالین: اگگگ پاتریک
رزی: هم اکنون زوج پاتریک و پلنگ صورتی😂
دخترا: حق😂
آکاری: رزی تو دیگه چرا
کوکو: الان چیشد؟
کورالین: آکاری پاتریکه ، هاروچیو سان هم پلنگ صورتیه الان زوج پاتریک و پلنگ صورتی😂
کوکو:😶😐
کورالین😒
؟؟؟: هوی کورالین.......
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
ریدم دو تا پارت بعدی فردا میزارم
یک ، دو ، سه ، حرکت
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
کجا بودیم؟ آها
دخترا برگشتن و با... خودتون دیگه میدونید دیگه بونتن مواجه شدن کوکو با تعجب گفت
کوکو: اوه شما هم اینجایین؟
آکاری: نه هنوز اونجاییم
سانزو: زبونتو میبرم زبون دراز
آکاری: بیا ببر اونوخت منم اون درازه رو میبرم عقیم شی
سانزو:💢
رونا: به به مستر هایتانیه بزرگ چخبر از اون سی چهل تا دختر؟
ران:😒
رونا: اگگگگ سگ
ران: یه چیزی بهت نمیگم پرو نشو
با اعصبانیت رونا از صندلیش پا شد گفت
رونا: بگو پرو شم چیکار بگو نه بگو💢
ران رو رونا دست بلند کرد رونا دستشو گرفت گفت:
رونا: کاری نکن بگم با داداش کوچلوت چیکار کردی بابا لنگ دراز!!
ران دستشو کشید
ریندو: چیکار کرده؟
رونا: از خودش بپرس جوابت نداد بیا از طریقه دوربینا هم نشونه خودت بدم هم لونا
لونا: چه ربطی به من داره!؟
رونا شونه بالا انداخت و سره جاش نشست
(نشون بده دیگه من این داستانو تموم کنم برم سراغه داستان بعدییییییصلافلدلنذر)
مایکی: خانمه رئیسه مافیا
رزی: ها؟
سانزو: ها چیه بله!💢
آکاری: تو کی دیگه داری ادبی یاده ما بده
سانزو: دختره ی.......
آکاری: زر نزنی نمیگن لالی ببند گاله رو
سانزو جان خواست بره طرفه آکاری پاش گیر میکنه به پابه میز میوفته رو آکاری خانم و چه بوسه زیبایی هردوتاشون با تعب بهم نگاه میکردن و ازهم جدا شدن ولی یه حسی به سانزو میگقت که بازم میخواد
کورالین: به به چه زوجی
آکاری: خفه شو کله گوجه ا
کورالین: اگگگ پاتریک
رزی: هم اکنون زوج پاتریک و پلنگ صورتی😂
دخترا: حق😂
آکاری: رزی تو دیگه چرا
کوکو: الان چیشد؟
کورالین: آکاری پاتریکه ، هاروچیو سان هم پلنگ صورتیه الان زوج پاتریک و پلنگ صورتی😂
کوکو:😶😐
کورالین😒
؟؟؟: هوی کورالین.......
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
ریدم دو تا پارت بعدی فردا میزارم
۳.۸k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.