رمان عشق لجباز من
پارت ۵۸
رفتم تو اتاق وسایلمو جمع کنم
دیا:جدی جدی که نمیگی داری میری
من:باهات شوخی ندارم
دیا:میخوای تنهام بزاری؟
من:همون طوریکه خودت ۵۰۰ بار تنهام گذاشتی
دیا:ببین اگه بری هم واسم مهم نیس این همه ادم هست جای خالیتو پر میکنه چطوری قبل تو زندگی کردم پس میتونم
من:منم دارم میرم بدون تو زندگی کنم پس اگه مزاحمم میرم
دیا:باشه برو😄
من نگران خواهرم بودم خواهرم مریض بود قلبش خوب کار نمیکرد اریانا خواهرم بود افرا هم دوستش بود بین منو و افرا قبلا یه چیزی بوده که هیچ وقت به دیانا نگفتم
۷ ساعت دیگه پرواز داشتم تا وسایلمو چیدم و کارامو کردم وقت پروازم بود رفتم فرودگاه و سوار هواپیما شدم و پیش به سوی لندن
دیانا
هر چی بهش گفتم دروغ بود واقعا هیچکس ارسلان نمیشد واسم ولی من نمیخواستم غرورم رو براش بشکنم به خصوص الان که منو نمیخواست البته نگفت که منو نمیخواد ولی اگه منو میخواست چرا باید ولم کنه؟ هوفففففففف چرا اینقدر به مغزم فشار بیارم بی خیالش
این اتفاقا واسم دیگه عادی بود ولی ارسلان فرق داشت احساسم تغییر کرده نمیتونم بی تفاوت باشم بهش فکر نکنم نمیتونم شب رو بدون اون بدون دستاش سر کنم...
کاش لااقل براش اینقدر مهم بودم که......
ولش کن
سخته فراموش کردن کسی که ..!
فراموش نشدنی های زیادی بجا گذاشته ..:)
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
رفتم تو اتاق وسایلمو جمع کنم
دیا:جدی جدی که نمیگی داری میری
من:باهات شوخی ندارم
دیا:میخوای تنهام بزاری؟
من:همون طوریکه خودت ۵۰۰ بار تنهام گذاشتی
دیا:ببین اگه بری هم واسم مهم نیس این همه ادم هست جای خالیتو پر میکنه چطوری قبل تو زندگی کردم پس میتونم
من:منم دارم میرم بدون تو زندگی کنم پس اگه مزاحمم میرم
دیا:باشه برو😄
من نگران خواهرم بودم خواهرم مریض بود قلبش خوب کار نمیکرد اریانا خواهرم بود افرا هم دوستش بود بین منو و افرا قبلا یه چیزی بوده که هیچ وقت به دیانا نگفتم
۷ ساعت دیگه پرواز داشتم تا وسایلمو چیدم و کارامو کردم وقت پروازم بود رفتم فرودگاه و سوار هواپیما شدم و پیش به سوی لندن
دیانا
هر چی بهش گفتم دروغ بود واقعا هیچکس ارسلان نمیشد واسم ولی من نمیخواستم غرورم رو براش بشکنم به خصوص الان که منو نمیخواست البته نگفت که منو نمیخواد ولی اگه منو میخواست چرا باید ولم کنه؟ هوفففففففف چرا اینقدر به مغزم فشار بیارم بی خیالش
این اتفاقا واسم دیگه عادی بود ولی ارسلان فرق داشت احساسم تغییر کرده نمیتونم بی تفاوت باشم بهش فکر نکنم نمیتونم شب رو بدون اون بدون دستاش سر کنم...
کاش لااقل براش اینقدر مهم بودم که......
ولش کن
سخته فراموش کردن کسی که ..!
فراموش نشدنی های زیادی بجا گذاشته ..:)
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
۲۲.۹k
۲۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.