p¹¹🥀
کای « ولش مهم نیست....
جیمین « هرطور راحتی....
کای « کجا میری؟
جیمین سرشو به سمت کای برگردوند...
جیمین « یه سری به جنی بزنم....
کای « نمیخواد کسیو ببینه...رز و باهی پیششن
جیمین « ینی بگو منو نمیخواد ببینه دیگه...
کای « کی بودی که ببینیش؟!
جیمین « باز شروع نکن....از رو صداش ببین میتونی چیزی پیدا کنی یا ن...من میرم اتاقم....
کای « عمو کارت داره.....
______________________
_مگه عشق فقط برای رابطه هاست؟! مگه بغل و محبت نشونه ی رابطس؟...عشق های زیادی وجود داره تو دنیا...امل من معتقدم وقتی کسی یا چیزی خیلی برات مهم باشه عاشقش میشی....وقتی حاضر باشی جونتو فدای کسی کنی..از ذوست داشتن بسیار بپرستیش. اسمش عشق نیست....پرستیدن معشوقه...تو این دنیا از عشق دسته اول زیاد داریم...عشق خواهر به برادر هم یکی از ایناست...مهم نیست چقدر از هم دور باشند...خواهر همیشه بهترین پرستار میشه برای برادرش....
گاز استریل رو گذاشت و وسایل کمک اولیه رو جمع کرد....
جیسو « بخاطر کسایی که معلوم نیست حتی زندن یا نه ببینین چجوری هممونو قربانی کردین...
سوکجین « کاری به اونا نداره...ما الان شغلمون اینه میفهمی؟! اونا فقط یه هدف و بخش کوچیک از کارمونن....بفهم!
جیسو دست از نوازش دست یونگی برداشت و با عصبانیت روبه سوکجین برگشت و گفت
جیسو « قرار بود فقط اونارو پیدا کنین نه وارد این خط بشینننن اون پدربزرگ عوضــــ...
صدای دارق سیلی فضا رو مملو از سکوت کرد..
جیسو « فقط همین مونده بود مرسی....مراقب یونگی اوپا باشین *بغض...
_و اتاق رو ترک کرد...
جیمین « هرطور راحتی....
کای « کجا میری؟
جیمین سرشو به سمت کای برگردوند...
جیمین « یه سری به جنی بزنم....
کای « نمیخواد کسیو ببینه...رز و باهی پیششن
جیمین « ینی بگو منو نمیخواد ببینه دیگه...
کای « کی بودی که ببینیش؟!
جیمین « باز شروع نکن....از رو صداش ببین میتونی چیزی پیدا کنی یا ن...من میرم اتاقم....
کای « عمو کارت داره.....
______________________
_مگه عشق فقط برای رابطه هاست؟! مگه بغل و محبت نشونه ی رابطس؟...عشق های زیادی وجود داره تو دنیا...امل من معتقدم وقتی کسی یا چیزی خیلی برات مهم باشه عاشقش میشی....وقتی حاضر باشی جونتو فدای کسی کنی..از ذوست داشتن بسیار بپرستیش. اسمش عشق نیست....پرستیدن معشوقه...تو این دنیا از عشق دسته اول زیاد داریم...عشق خواهر به برادر هم یکی از ایناست...مهم نیست چقدر از هم دور باشند...خواهر همیشه بهترین پرستار میشه برای برادرش....
گاز استریل رو گذاشت و وسایل کمک اولیه رو جمع کرد....
جیسو « بخاطر کسایی که معلوم نیست حتی زندن یا نه ببینین چجوری هممونو قربانی کردین...
سوکجین « کاری به اونا نداره...ما الان شغلمون اینه میفهمی؟! اونا فقط یه هدف و بخش کوچیک از کارمونن....بفهم!
جیسو دست از نوازش دست یونگی برداشت و با عصبانیت روبه سوکجین برگشت و گفت
جیسو « قرار بود فقط اونارو پیدا کنین نه وارد این خط بشینننن اون پدربزرگ عوضــــ...
صدای دارق سیلی فضا رو مملو از سکوت کرد..
جیسو « فقط همین مونده بود مرسی....مراقب یونگی اوپا باشین *بغض...
_و اتاق رو ترک کرد...
۹۰.۱k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.