مافیای عاشق p24 (پارت آخر)
÷جوآرا آماده ای
×اره این توله هارو بردار
÷باشه
_هی کجا با این عجله وایسا باهم بریم
°زنیکه بچه هارو بده به من یالا
×دا...داش
÷بده بهشون
×اما
°اما چی هرزه
×باشه بگیر مردک
°زانو بزن
×باشه
_رانگ تو چی خیال کردی که به گرد پای من میرسی فک کردی از بچه هام دور میمونم حرومزاده
÷همین قدر که نگران شدی خیلی بهم خوش گذشت
_عه خب منم الان میخوام خوش گذرونی کنم ،جونگکوک یونگی ببندینش
٫ ^چشم
_ببینم خوشت میاد این صحنه رو ببینی
(با پشت اسلحه زد تو صورت جوآرا)
÷هی هی با خواهرم کار نداشته باش عوضی
_خفه شو
(موهای ا/ت رو گرفت از رو زمین بلندش کرد)
_هی جنده چه احمقی بودم که میخواستم با تو ازدواج کنم عوضی الان هردوتون رو به عزراعیل متوصل میکنم
×نه....نه خواعش....میکنم نکن
_چون تو گفتی چشم(پرنس کرد رو زمین)
بنگ
÷نهههههه جوآرا بازم کنید اشغال میکشمت
_فعلا خودتم که باهاش میخوای بری حرفی چیزی داری بگی دم آخری
÷تو عشقمو ازم گرفتی خواهرمو ازم گرفتی
_اولا عشقت عاشق من بود دوما خواهرتو ازت نگرفتم چون توهم الان میری پیشش
بنگ
_خب کارمون تموم شد دمت گرم تهیونگی داداش
°بابا کاری نکردم که بچه هارو ببر پیش مادرشون
_باشه فعلا
بیمارستان......
تق تق
_عشقم
+جیمین جیمین بچه هام کجاست بچه هامون میخوام یون یونا کجان هق هق
_متاسفم اما نمیتونی ببینیشون
+چی یعنی چی جیمین حرف بزن تروخدا حرف بزن
_ا/ت آروم باش
+چطور آروم باشم بچه هام نیستن کجاننننننن
_تو اتاق بچه ها
+چی دروغ میگی
_خب پس میرم میارمشون
+باشه زودباش
چندمین بعد.......
_بیا اینم بچه هات کشتی منو
+یون یونا عشقای من کجا بودین شما میدونین چقدر ترسیدم
_دیگه نترس دیگه هیچوقت ازمون جدا نمیشن
+کی دزدیده بودشون
_رانگ و جوآرا
+چه چی
_ولی دیگه نگران نباش کارشون و یه سره کردم
+مگه بهم قول ندادی دیگه کسی رو نمیکشی
_خب این لازم بود ببخشید
+باشه اما باید یه هفته ظرفارو بشوری
_باشه
ویو ا/ت :
وقتی بچه هام اومدن انگار بهار تو زندگیم اومد الان منو جیمین و یون یونا یه خانواده واقعی هستیم خوشحالم که جیمین تو زندگیمه........
پایان🍷🩸
×اره این توله هارو بردار
÷باشه
_هی کجا با این عجله وایسا باهم بریم
°زنیکه بچه هارو بده به من یالا
×دا...داش
÷بده بهشون
×اما
°اما چی هرزه
×باشه بگیر مردک
°زانو بزن
×باشه
_رانگ تو چی خیال کردی که به گرد پای من میرسی فک کردی از بچه هام دور میمونم حرومزاده
÷همین قدر که نگران شدی خیلی بهم خوش گذشت
_عه خب منم الان میخوام خوش گذرونی کنم ،جونگکوک یونگی ببندینش
٫ ^چشم
_ببینم خوشت میاد این صحنه رو ببینی
(با پشت اسلحه زد تو صورت جوآرا)
÷هی هی با خواهرم کار نداشته باش عوضی
_خفه شو
(موهای ا/ت رو گرفت از رو زمین بلندش کرد)
_هی جنده چه احمقی بودم که میخواستم با تو ازدواج کنم عوضی الان هردوتون رو به عزراعیل متوصل میکنم
×نه....نه خواعش....میکنم نکن
_چون تو گفتی چشم(پرنس کرد رو زمین)
بنگ
÷نهههههه جوآرا بازم کنید اشغال میکشمت
_فعلا خودتم که باهاش میخوای بری حرفی چیزی داری بگی دم آخری
÷تو عشقمو ازم گرفتی خواهرمو ازم گرفتی
_اولا عشقت عاشق من بود دوما خواهرتو ازت نگرفتم چون توهم الان میری پیشش
بنگ
_خب کارمون تموم شد دمت گرم تهیونگی داداش
°بابا کاری نکردم که بچه هارو ببر پیش مادرشون
_باشه فعلا
بیمارستان......
تق تق
_عشقم
+جیمین جیمین بچه هام کجاست بچه هامون میخوام یون یونا کجان هق هق
_متاسفم اما نمیتونی ببینیشون
+چی یعنی چی جیمین حرف بزن تروخدا حرف بزن
_ا/ت آروم باش
+چطور آروم باشم بچه هام نیستن کجاننننننن
_تو اتاق بچه ها
+چی دروغ میگی
_خب پس میرم میارمشون
+باشه زودباش
چندمین بعد.......
_بیا اینم بچه هات کشتی منو
+یون یونا عشقای من کجا بودین شما میدونین چقدر ترسیدم
_دیگه نترس دیگه هیچوقت ازمون جدا نمیشن
+کی دزدیده بودشون
_رانگ و جوآرا
+چه چی
_ولی دیگه نگران نباش کارشون و یه سره کردم
+مگه بهم قول ندادی دیگه کسی رو نمیکشی
_خب این لازم بود ببخشید
+باشه اما باید یه هفته ظرفارو بشوری
_باشه
ویو ا/ت :
وقتی بچه هام اومدن انگار بهار تو زندگیم اومد الان منو جیمین و یون یونا یه خانواده واقعی هستیم خوشحالم که جیمین تو زندگیمه........
پایان🍷🩸
۱۳.۶k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.