تک پارتی وونکی (جونگوون و نیکی)
بچه ها قبل از همه جی بگم که مخفف نیشیمورا ریکی میشه نیکی پس منو جر ندین با تشکر
ویو_نیکی : امروز دومین سالگرد انهایپنه و من دارم میرم کیک بخرم که جشن بگیریم از اونجایی که فقط بخاطر جونگوون این گروه سر پا موند میخاییم سورپرایزی کنیم بقیه هیونگا دارن اتاق دنس رو آماده میکنن و تزئین میکنن
جیک زنگ میزنه به نیکی**
جیک : ریکی شی کجایی؟
نیکی : دارم میام هیونگ
جیک : نه نفعته تا ساعت ۴ اینجا باشی جونگوون ساعت ۶ میرسه باید وقت برای آماده سازی داشته باشیم
نیکی : حله زودی میرسم
ویو_جونگوون : توی سالگرد گروه بچه ها منو فرستادن خرید آخه چه وضعشه
ساعت ۵ و نیم**
هیسونگ : همه آماده این؟ جونگوون الاناس بیاد
همه : آره
جی : برین چراغا رو خاموش کنین یکی هم با کیک و شمع و فندک منتظر باشه جونگوون بیاد
سونو : یکیم برف شادی بزنه
همه : حله
جونگوون میاد**
جونگوون : چرا چراغا رو خاموش کردین ؟
چراغا روشن میشه **
همه : دومین سالگرد انهایپن مبارک بهترین لیدر دنیااااا
جیک برف شادی میزنه**
جونگوون : عااااینیوزنکیازنیوزتیم بچه هااااا
نیکی : هیونگ ما همه اینا رو مدیون تو ایم اگر تو نبودی انهایپنی هم در کار نبود
جونگوون بقض کرده**
جونگوون: مرسی بچه ها ولی شما هم خیلی زحمت کشیدین فقط من نبودم
ویو_راوی: خلاصه بچه های انهایپن نشستن به خاطره گفتن و خندیدن و خوردن که موقع بریدن کیک شد
سونگهون ؛ جونگوونا کیک رو تو ببر ناسلامتی لیدریا
جونگوون : باشه باشه
نیکی دستشو مالید به خامه کیک زد به صورت جونگوون **
نیکی : ببخشید هیونگ ولی این یه رسمه
جونگوونم یکم خامه زد به صورت نیکی**(عکس بالا )
جونگوون : هیچی یه طرفه نیست گلم
و شروع کردن به عکس گرفتن
ویو_راوی : سونگهون رفت به بسته پپرو آورد و گفت جونگوون باید یکی رو انتخاب کنه باهاش پپرو بازی کنه و جونگوونم نیکی رو انتخاب کرد
نیکی : هیونگگگ منننن؟
جونگوون : آره تو
ویو_راوی: از اونجایی که دلتون برام تنگ میشه هی میام وسط یااااع خب می فرموندم جونگوون و نیکی شروع کردن به پپرو بازی نیکی از شدت استرس چشمامو بسته بود و حرکتی نمیکرد جونگوونم چشماشو بسته بود و همینجوری بی توجه میرفت جلو تا به ۵ میلیمتری نیکی رسید و چشاشو باز کرد پوز خند کوچیکی زد و رفت جلو و بدون اینکه بخاد نیکی رو نزدیک ۳ بار بوسید
نیکی : ه هیووونگگگ
جونگوون خجالت زده : ببخشید ریکی شی
نیکی : هیونگ از تو توقع نداشتم
جونگوون : یاااا میتونم همینجوری ام ببوسمتاااا
همه باهم : ببوسش ببوسش ببوسش
جونگوون رفت نزدیک نیکی**
زیر لب گفت : ۳ ۲ ۱
و نیکی رو برای مدت ۵ ثانیه بوسید و جدا شد**
ویو_راوی: همه ممبرا خشکشون زده بود که سونو : ای بابا راوی چقد زر میزنی راوی : میدونم سونو شی بزار بگم دیگه آخرین باره اهم اهم داشتم میگفتم سونگهون غش کرده بود جیک هم رفته بود آب قند بیاره هیسونگ که چشماشو گرفته بود فقط جی بود که عین خر دوق زده بود
جی : لیلیلیلیلییییی عروسیتون مبارکککک
نیکی : هیونگ لطفا ببند
و داستان تموم شد
یاع
ویو_نیکی : امروز دومین سالگرد انهایپنه و من دارم میرم کیک بخرم که جشن بگیریم از اونجایی که فقط بخاطر جونگوون این گروه سر پا موند میخاییم سورپرایزی کنیم بقیه هیونگا دارن اتاق دنس رو آماده میکنن و تزئین میکنن
جیک زنگ میزنه به نیکی**
جیک : ریکی شی کجایی؟
نیکی : دارم میام هیونگ
جیک : نه نفعته تا ساعت ۴ اینجا باشی جونگوون ساعت ۶ میرسه باید وقت برای آماده سازی داشته باشیم
نیکی : حله زودی میرسم
ویو_جونگوون : توی سالگرد گروه بچه ها منو فرستادن خرید آخه چه وضعشه
ساعت ۵ و نیم**
هیسونگ : همه آماده این؟ جونگوون الاناس بیاد
همه : آره
جی : برین چراغا رو خاموش کنین یکی هم با کیک و شمع و فندک منتظر باشه جونگوون بیاد
سونو : یکیم برف شادی بزنه
همه : حله
جونگوون میاد**
جونگوون : چرا چراغا رو خاموش کردین ؟
چراغا روشن میشه **
همه : دومین سالگرد انهایپن مبارک بهترین لیدر دنیااااا
جیک برف شادی میزنه**
جونگوون : عااااینیوزنکیازنیوزتیم بچه هااااا
نیکی : هیونگ ما همه اینا رو مدیون تو ایم اگر تو نبودی انهایپنی هم در کار نبود
جونگوون بقض کرده**
جونگوون: مرسی بچه ها ولی شما هم خیلی زحمت کشیدین فقط من نبودم
ویو_راوی: خلاصه بچه های انهایپن نشستن به خاطره گفتن و خندیدن و خوردن که موقع بریدن کیک شد
سونگهون ؛ جونگوونا کیک رو تو ببر ناسلامتی لیدریا
جونگوون : باشه باشه
نیکی دستشو مالید به خامه کیک زد به صورت جونگوون **
نیکی : ببخشید هیونگ ولی این یه رسمه
جونگوونم یکم خامه زد به صورت نیکی**(عکس بالا )
جونگوون : هیچی یه طرفه نیست گلم
و شروع کردن به عکس گرفتن
ویو_راوی : سونگهون رفت به بسته پپرو آورد و گفت جونگوون باید یکی رو انتخاب کنه باهاش پپرو بازی کنه و جونگوونم نیکی رو انتخاب کرد
نیکی : هیونگگگ منننن؟
جونگوون : آره تو
ویو_راوی: از اونجایی که دلتون برام تنگ میشه هی میام وسط یااااع خب می فرموندم جونگوون و نیکی شروع کردن به پپرو بازی نیکی از شدت استرس چشمامو بسته بود و حرکتی نمیکرد جونگوونم چشماشو بسته بود و همینجوری بی توجه میرفت جلو تا به ۵ میلیمتری نیکی رسید و چشاشو باز کرد پوز خند کوچیکی زد و رفت جلو و بدون اینکه بخاد نیکی رو نزدیک ۳ بار بوسید
نیکی : ه هیووونگگگ
جونگوون خجالت زده : ببخشید ریکی شی
نیکی : هیونگ از تو توقع نداشتم
جونگوون : یاااا میتونم همینجوری ام ببوسمتاااا
همه باهم : ببوسش ببوسش ببوسش
جونگوون رفت نزدیک نیکی**
زیر لب گفت : ۳ ۲ ۱
و نیکی رو برای مدت ۵ ثانیه بوسید و جدا شد**
ویو_راوی: همه ممبرا خشکشون زده بود که سونو : ای بابا راوی چقد زر میزنی راوی : میدونم سونو شی بزار بگم دیگه آخرین باره اهم اهم داشتم میگفتم سونگهون غش کرده بود جیک هم رفته بود آب قند بیاره هیسونگ که چشماشو گرفته بود فقط جی بود که عین خر دوق زده بود
جی : لیلیلیلیلییییی عروسیتون مبارکککک
نیکی : هیونگ لطفا ببند
و داستان تموم شد
یاع
۱۳.۴k
۰۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.