فیک عشق شیشه ای پارت 16
وااااا چرا مامانا اینجوریننننن خو میگم درو ببند دیع
نمیشنون یا خودشونو میزنن ب..هففف بابا مامانا عجقن اصن
ولش باو م الان ع گشنگی میمیرم برم یچی بقولم
میخاستم پاشم برم ک گوشیم زنگ خورد
به به لیا خانوم
چن وقته زیادی زنگ میزنه
ایششش انقد مهمم
پ جواب نمیدم برم یچی بخورم بعد میزنگم
رفتم پایین دیدم مامان بابام دارن میحرفم..اونم مخفیانه
وا مگه م غریبم
ا.ت: اهم
م ا.ت: اهم...خب اره دیع
ب ا.ت: اره
اره اره چیه دیه چقدم ضاین
ا.ت: غذا مارو بدین بخوریم گشنمه
م ا.ت: بیا سرع میز خو
خو م ک سره میزم
ب ا.ت: سره میزه🗿
م ا.ت: عااا باش باش الان میارم
مامانم چشه چن وقته اصن ت باغ نی
غذامو خوردمو رفتم اتاقم بعد زنگ زدم ب لیا ببینم چیکار داشت
ا.ت: ها چته چیکار داشتی
لیا: اول سلام
ا.ت: علیک
لیا: دوم خبی
ا.ت: ودف کلت ب سنگ خورده؟
لیا: هعی ابجیم
ا.ت: ابجیت..مرد؟
لیا: چیمیگی..چن وق دیع ع بیمارستان مرخص میشه
ا.ت: اینکه خیلی خبه..چرا ناراحتی
لیا: ازش بدم میاد... وحشیه
ا.ت: ع ت بدتر ک نی...حالا مرخص شد زیارتش میکنیم ببینیم وحشی تر ع توعه یا ن
لیا: خیلی ممنون دیع..البته باید دعا کنی مرخص نشه
ا.ت: وا مگه ب دعای ماعه
لیا: اره..مخصوصا ت چون دکترش گفته اگه خاهرشو پیدا کنه خاهره توام ازاد...ن ن مرخص میکنم
ا.ت: عجب دکتر اسکلیه حالا چ ربطی ب م داره
لیا: خو ت دلت پاکه دیه خدا رو حرف ت حرف نمیزنه
ا.ت: فاخ
لیا: فقد چن وق بیرون نرو
ا.ت: چرا
لیا: ای درد..خو فقد بشینی دعا کنی دیه..ب خدا متصل شی
ا.ت: هعی
دیع دو ساعت زر زدیم تا بلاخره قط کردیم
رئیسم زنگ زد گف باید فرداعم بیای سره کار خو م مرخصی میگیرم ینی نمیام دیع
هفففف
(حمایت کنیددد
مودونم دیر شد
#اصکی_ممنوع
#وانشات
#فیک
شرط پارت بعد 7 لایک همین🗿
نمیشنون یا خودشونو میزنن ب..هففف بابا مامانا عجقن اصن
ولش باو م الان ع گشنگی میمیرم برم یچی بقولم
میخاستم پاشم برم ک گوشیم زنگ خورد
به به لیا خانوم
چن وقته زیادی زنگ میزنه
ایششش انقد مهمم
پ جواب نمیدم برم یچی بخورم بعد میزنگم
رفتم پایین دیدم مامان بابام دارن میحرفم..اونم مخفیانه
وا مگه م غریبم
ا.ت: اهم
م ا.ت: اهم...خب اره دیع
ب ا.ت: اره
اره اره چیه دیه چقدم ضاین
ا.ت: غذا مارو بدین بخوریم گشنمه
م ا.ت: بیا سرع میز خو
خو م ک سره میزم
ب ا.ت: سره میزه🗿
م ا.ت: عااا باش باش الان میارم
مامانم چشه چن وقته اصن ت باغ نی
غذامو خوردمو رفتم اتاقم بعد زنگ زدم ب لیا ببینم چیکار داشت
ا.ت: ها چته چیکار داشتی
لیا: اول سلام
ا.ت: علیک
لیا: دوم خبی
ا.ت: ودف کلت ب سنگ خورده؟
لیا: هعی ابجیم
ا.ت: ابجیت..مرد؟
لیا: چیمیگی..چن وق دیع ع بیمارستان مرخص میشه
ا.ت: اینکه خیلی خبه..چرا ناراحتی
لیا: ازش بدم میاد... وحشیه
ا.ت: ع ت بدتر ک نی...حالا مرخص شد زیارتش میکنیم ببینیم وحشی تر ع توعه یا ن
لیا: خیلی ممنون دیع..البته باید دعا کنی مرخص نشه
ا.ت: وا مگه ب دعای ماعه
لیا: اره..مخصوصا ت چون دکترش گفته اگه خاهرشو پیدا کنه خاهره توام ازاد...ن ن مرخص میکنم
ا.ت: عجب دکتر اسکلیه حالا چ ربطی ب م داره
لیا: خو ت دلت پاکه دیه خدا رو حرف ت حرف نمیزنه
ا.ت: فاخ
لیا: فقد چن وق بیرون نرو
ا.ت: چرا
لیا: ای درد..خو فقد بشینی دعا کنی دیه..ب خدا متصل شی
ا.ت: هعی
دیع دو ساعت زر زدیم تا بلاخره قط کردیم
رئیسم زنگ زد گف باید فرداعم بیای سره کار خو م مرخصی میگیرم ینی نمیام دیع
هفففف
(حمایت کنیددد
مودونم دیر شد
#اصکی_ممنوع
#وانشات
#فیک
شرط پارت بعد 7 لایک همین🗿
۹.۷k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.