ببخشید دیر گزاشتم نت نداشتم
عشق بچگی
سه پارتی
پارت⅔
رفتم کنار جیهوپ
آت: هوپی زود اومدی
بلند شد و یه لبخند سانشاینی زد
جیهوپ: اوهوم بیا بریم می خوام یجایی بریم
آت: کجا؟
جیهوپ: بیا بریم خودت میفهمی
سوار ماشین شدیم
خیلی ماهر رانندگی میکرد وقتی رانندگی میکرد رگ دستاش معلوم میشد خیلی جذاب میشددددد
عه چته آت اون دوستته هاااا
به یه جای قشنگی رسیدیم
آت: وایییی اینجا خیلی خوشگله
جیهوپ: واقعا؟
آت: اره.
جیهوپ: اگه یکی اینجا بهت پیشنهاد بده چی میگی؟!
آت: عه این چه سوالیه
جیهوپ: واقعا میگم جواب بده اره یا نه
بهش خیره شدم
آت: تو.......
جیهوپ: دارم بهت پیشنهاد میدم
آت: ولی ما دوستیم نمیتونیم باهم باشیم
جیهوپ: با دوستی هم میشه عشق به وجود بیاد چی میگی!!؟
آت: ................. من نمیتونم بیا فقط با هم دوست باشیم
روشو به اون ور گرفت
آت: هوپی من نمی خواستم ناراحتت کنم فقط.......
جیهوپ: نیاز نیست چیزی بگی عیبی نداره💔 بیا بریم خونه سرده
لبخند زد ولی غمش دیده میشد
سوار ماشین شدیم داشتم بهش نگاه میکردم سرمو پایین آوردم
ویو جیهوپ:
وقتی آت گفت بیا فقط دوست باشیم غم بزرگی منو گرفت
فکر میکردم قبول کنه ولی فکر کنم دوستیمون براش مهم تره
به در خونش رسیدیم
ویو ات:
داشتم پیاده میشدم بهش نگاه کردم خیلی عصبانی بود
پیاده شدم خواستم خدافظ بگم که گاز رو فشار داد و با سرعت رفت
اههههههه به داخل خونه رفتم
فالو و لایک کنید اگه زیاد بود شوق میگیرم پارت بعد و میزارم
سه پارتی
پارت⅔
رفتم کنار جیهوپ
آت: هوپی زود اومدی
بلند شد و یه لبخند سانشاینی زد
جیهوپ: اوهوم بیا بریم می خوام یجایی بریم
آت: کجا؟
جیهوپ: بیا بریم خودت میفهمی
سوار ماشین شدیم
خیلی ماهر رانندگی میکرد وقتی رانندگی میکرد رگ دستاش معلوم میشد خیلی جذاب میشددددد
عه چته آت اون دوستته هاااا
به یه جای قشنگی رسیدیم
آت: وایییی اینجا خیلی خوشگله
جیهوپ: واقعا؟
آت: اره.
جیهوپ: اگه یکی اینجا بهت پیشنهاد بده چی میگی؟!
آت: عه این چه سوالیه
جیهوپ: واقعا میگم جواب بده اره یا نه
بهش خیره شدم
آت: تو.......
جیهوپ: دارم بهت پیشنهاد میدم
آت: ولی ما دوستیم نمیتونیم باهم باشیم
جیهوپ: با دوستی هم میشه عشق به وجود بیاد چی میگی!!؟
آت: ................. من نمیتونم بیا فقط با هم دوست باشیم
روشو به اون ور گرفت
آت: هوپی من نمی خواستم ناراحتت کنم فقط.......
جیهوپ: نیاز نیست چیزی بگی عیبی نداره💔 بیا بریم خونه سرده
لبخند زد ولی غمش دیده میشد
سوار ماشین شدیم داشتم بهش نگاه میکردم سرمو پایین آوردم
ویو جیهوپ:
وقتی آت گفت بیا فقط دوست باشیم غم بزرگی منو گرفت
فکر میکردم قبول کنه ولی فکر کنم دوستیمون براش مهم تره
به در خونش رسیدیم
ویو ات:
داشتم پیاده میشدم بهش نگاه کردم خیلی عصبانی بود
پیاده شدم خواستم خدافظ بگم که گاز رو فشار داد و با سرعت رفت
اههههههه به داخل خونه رفتم
فالو و لایک کنید اگه زیاد بود شوق میگیرم پارت بعد و میزارم
۱۴.۸k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.