پارت 13
پارت 13
*پرش زمانی به ساعت 12شب*
ا/ت ویو
حاضر شده بودم رفته بودم منتظر بودم 5 دقیقه گذشت ولی نیومدن اصلا از تاخیر خوشم نمیاد اینم اوففف
بلاخره اومدن ولی اون پیرمرده نبود این دفعه یه پسر جوون بود که یجورایی آشنا بود برای شناخته نشدن باید ماسک میزدیم پیره مرده منو دیده بود ولی گفتم اون پیره یادش نمیمونه برای همین ماسک زده بودم اونم ماسک زده بود
اومد طرفم
پسره:سلام شما خانم ا/ت هستید؟
ا/ت: بله ولی شما کی هستید من شما رو تا حالا ندیدم
پسره : من پسر اون آقا هستم که اومد خونه شما
ا/ت: آها
از دید پسره
این دختره چقدر آشناعه وایسا وایسا این همونی نیست که باهاش مسابقه دادم؟ یعنی اونم مافیاعه باورم نمیشه با یه مافیا مسابقه دادم چقدرم خوشگله منم مافیام پس چرا تو مهمونی ها ندیدمش اهههه ولش کن اصلا
ا/ت ویو
مدتیه پسره زل زده به زمین و انگار داره فکر میکنه دلم میخواد بدونم داره به چی فکر میکنه که اینطوری به فکر فرو رفته اصلا ولش کن چند بار صداش کردم
ا/ت : هی پسره.. هی با توام
پسره : ها آره آره
ا/ت : چی آره؟
پسره : هیچی هیچی
ا/ت : من اسلحه هارو اوردم حالا نوبت توعه
پسره : اوکی بعد به یه مرده که بغل دستش بود اشاره کرد که بره و اسلحه هارو چک کنه ببینه اصله یانه که گفت اصله
ا/ت : ما هیچ وقت جنس بدل رو به کسی نمیندازیم
پسره : از کجا باید بدونم؟
ا/ت: انگار مارو نمیشناسی پس بزار بگم من ا/ت رئیس باند شب های سیاه هستم
پسره ویو
اون چی داره میگه یعنی رئیس بزرگترین باند جهانه ؟ یعنی چی ؟ دارم قاطی میکنم
ا/ت : تو نمیخوای خودتو معرفی کنی؟
پسره : اوه البته منم کیم نامجون رئیس باند تالار مافیا
ا/ت : خوشبختم
ا/ت :بازم میگم من کارمو انجام دادم نوبت توعه
نامجون : باشه باشه بعد اشاره کرد که پولو بدن به مکس که باهام اومده بود
ا/ت ویو
دیگه وقتش بود کارمو تموم کنم منتظر فرصت بودم که یکی صداش کرد
فرد ناشناس : قربان
پسره وقتی برگشت تا ببینه چی میگه سریع اسلحمو در اوردم تا بزنمش ولی تا اومدم ماشه رو بکشم صدای پلیس اومد یعنی چی؟ اونا از کجا پیداشون شد سریع داد زدم فرار کنید همه ی اعضای گروهم سوار شدن منم سوار موتورم شدم و راه افتادیم با تمام سرعتم میرفتم اونا هم پشتم میومدن
نامجون ویو
وقتی برگشتم یهو دختره داد زد فرار کنید و سریع رفت منم یکم تعجب کردم دورو برم رو نگاه کردم دیدم پلیسا اومدن سریع داد زدم بدویید که همه رفتن داخل ماشین خداروشکر بخیر گذشت یعنی از کجا فهمیدن شاید دختره یا همون ا/ت لو داده اما چرا باید همچین کاری بکنه ممکن بود اونم بگیرن اهههه واقعا نمیدونم
ا/ت ویو
از یه طرف خوشحال بودم که فرار کردیم از یه طرفم اعصبانی بودم که نتونستم کارمو تموم کنم چه خر شانسم هست لعنتی
فکرمو خالی کردم و رفتم اتاقم تا یکم استراحت کنم
اینم از این امیدوارم خوشتون بیاد درخواستی دارید کامنتا و بازم میگم نظرتونو درباره فیک تو کامنتا بگید اینطوری من فکر میکنم بده و دیگه ادامه نمیدم 💓🌻
مرسی 🥲🌸
*پرش زمانی به ساعت 12شب*
ا/ت ویو
حاضر شده بودم رفته بودم منتظر بودم 5 دقیقه گذشت ولی نیومدن اصلا از تاخیر خوشم نمیاد اینم اوففف
بلاخره اومدن ولی اون پیرمرده نبود این دفعه یه پسر جوون بود که یجورایی آشنا بود برای شناخته نشدن باید ماسک میزدیم پیره مرده منو دیده بود ولی گفتم اون پیره یادش نمیمونه برای همین ماسک زده بودم اونم ماسک زده بود
اومد طرفم
پسره:سلام شما خانم ا/ت هستید؟
ا/ت: بله ولی شما کی هستید من شما رو تا حالا ندیدم
پسره : من پسر اون آقا هستم که اومد خونه شما
ا/ت: آها
از دید پسره
این دختره چقدر آشناعه وایسا وایسا این همونی نیست که باهاش مسابقه دادم؟ یعنی اونم مافیاعه باورم نمیشه با یه مافیا مسابقه دادم چقدرم خوشگله منم مافیام پس چرا تو مهمونی ها ندیدمش اهههه ولش کن اصلا
ا/ت ویو
مدتیه پسره زل زده به زمین و انگار داره فکر میکنه دلم میخواد بدونم داره به چی فکر میکنه که اینطوری به فکر فرو رفته اصلا ولش کن چند بار صداش کردم
ا/ت : هی پسره.. هی با توام
پسره : ها آره آره
ا/ت : چی آره؟
پسره : هیچی هیچی
ا/ت : من اسلحه هارو اوردم حالا نوبت توعه
پسره : اوکی بعد به یه مرده که بغل دستش بود اشاره کرد که بره و اسلحه هارو چک کنه ببینه اصله یانه که گفت اصله
ا/ت : ما هیچ وقت جنس بدل رو به کسی نمیندازیم
پسره : از کجا باید بدونم؟
ا/ت: انگار مارو نمیشناسی پس بزار بگم من ا/ت رئیس باند شب های سیاه هستم
پسره ویو
اون چی داره میگه یعنی رئیس بزرگترین باند جهانه ؟ یعنی چی ؟ دارم قاطی میکنم
ا/ت : تو نمیخوای خودتو معرفی کنی؟
پسره : اوه البته منم کیم نامجون رئیس باند تالار مافیا
ا/ت : خوشبختم
ا/ت :بازم میگم من کارمو انجام دادم نوبت توعه
نامجون : باشه باشه بعد اشاره کرد که پولو بدن به مکس که باهام اومده بود
ا/ت ویو
دیگه وقتش بود کارمو تموم کنم منتظر فرصت بودم که یکی صداش کرد
فرد ناشناس : قربان
پسره وقتی برگشت تا ببینه چی میگه سریع اسلحمو در اوردم تا بزنمش ولی تا اومدم ماشه رو بکشم صدای پلیس اومد یعنی چی؟ اونا از کجا پیداشون شد سریع داد زدم فرار کنید همه ی اعضای گروهم سوار شدن منم سوار موتورم شدم و راه افتادیم با تمام سرعتم میرفتم اونا هم پشتم میومدن
نامجون ویو
وقتی برگشتم یهو دختره داد زد فرار کنید و سریع رفت منم یکم تعجب کردم دورو برم رو نگاه کردم دیدم پلیسا اومدن سریع داد زدم بدویید که همه رفتن داخل ماشین خداروشکر بخیر گذشت یعنی از کجا فهمیدن شاید دختره یا همون ا/ت لو داده اما چرا باید همچین کاری بکنه ممکن بود اونم بگیرن اهههه واقعا نمیدونم
ا/ت ویو
از یه طرف خوشحال بودم که فرار کردیم از یه طرفم اعصبانی بودم که نتونستم کارمو تموم کنم چه خر شانسم هست لعنتی
فکرمو خالی کردم و رفتم اتاقم تا یکم استراحت کنم
اینم از این امیدوارم خوشتون بیاد درخواستی دارید کامنتا و بازم میگم نظرتونو درباره فیک تو کامنتا بگید اینطوری من فکر میکنم بده و دیگه ادامه نمیدم 💓🌻
مرسی 🥲🌸
۴۸.۱k
۲۹ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.