پارت ۳۴
موقع شام
کوک رفت در گوش سوجون گفت بابا دست راست طرفو پیدا کردم یکی از خودمونه بعد شام منو تهسونگ و تو بریم باهاش حرف بزنیم
سوجون: کیه؟(جدی)
کوک: وقتی صداش زدم میفهمی
بعد شام
کوک: نینا بیا اتاقم منو بابام و تهسونگ باهات حرف داریم سریع بیا (جدی)
نینا: راجب چی؟
کوک: گفتم بیا
همشون رفتن توی اتاق
سوجون: پس دست راست اون یارو تویی بگو ببینم خیانت کار اون کیه؟
نینا: پس که فهمیدید خب انتظار دارید رئیسمو لو بدم؟
تهسونگ ربه نینا اسلحه گرفت و گفت
تهسونگ: یا میگی یا میمیری
نینا: حاضرم بمیرم ولی هیچی نگم شلیک کن تهسونگ من ترسی ندارم
کوک: گفتم بگوووو ( با داد)
نینا : نمیگم وقتشه که حساب کاری که با دل من کردی رو پس بدی جئون
کوک: مگه من چیکار کردم هان؟
نینا: رفتی با یکی دیگه ازدواج کردی تو مال من بودی نه کس دیگه ای اگه مال من نباشی پس نمیزارم مال کس دیگه ای هم باشی
کوک: تو یه بیمار روانی یه روانیییی
نینا: من گفته باشم من رئیسمو لو نمیدم من آدم فروش نیستم وقتشه تاوان پس بدید با کشتن من چیزی عایدتون نمیشه اما اگر بکشیم مشکلی نداره
کوک: گمشو بیرون تا بلایی سرت نیاوردم سریعع
نینا رفت
کوک: لعنتیی حالا چیکار کنیم
سوجون: بالاخره می فهمیم نترس
پرش به اتاق نینا
ویو نینا
زنگ زدم به رئیسم
نینا: الو قربان
دشمن کوک: بگو چیشده؟
نینا: کوک فهمیده من دست راستتم
دشمن کوک: خب مشکلی نیست همینطوری ادامه میدیم
نینا: باشه فعلا
پایان مکالمه
ویو کوک
....
کوک رفت در گوش سوجون گفت بابا دست راست طرفو پیدا کردم یکی از خودمونه بعد شام منو تهسونگ و تو بریم باهاش حرف بزنیم
سوجون: کیه؟(جدی)
کوک: وقتی صداش زدم میفهمی
بعد شام
کوک: نینا بیا اتاقم منو بابام و تهسونگ باهات حرف داریم سریع بیا (جدی)
نینا: راجب چی؟
کوک: گفتم بیا
همشون رفتن توی اتاق
سوجون: پس دست راست اون یارو تویی بگو ببینم خیانت کار اون کیه؟
نینا: پس که فهمیدید خب انتظار دارید رئیسمو لو بدم؟
تهسونگ ربه نینا اسلحه گرفت و گفت
تهسونگ: یا میگی یا میمیری
نینا: حاضرم بمیرم ولی هیچی نگم شلیک کن تهسونگ من ترسی ندارم
کوک: گفتم بگوووو ( با داد)
نینا : نمیگم وقتشه که حساب کاری که با دل من کردی رو پس بدی جئون
کوک: مگه من چیکار کردم هان؟
نینا: رفتی با یکی دیگه ازدواج کردی تو مال من بودی نه کس دیگه ای اگه مال من نباشی پس نمیزارم مال کس دیگه ای هم باشی
کوک: تو یه بیمار روانی یه روانیییی
نینا: من گفته باشم من رئیسمو لو نمیدم من آدم فروش نیستم وقتشه تاوان پس بدید با کشتن من چیزی عایدتون نمیشه اما اگر بکشیم مشکلی نداره
کوک: گمشو بیرون تا بلایی سرت نیاوردم سریعع
نینا رفت
کوک: لعنتیی حالا چیکار کنیم
سوجون: بالاخره می فهمیم نترس
پرش به اتاق نینا
ویو نینا
زنگ زدم به رئیسم
نینا: الو قربان
دشمن کوک: بگو چیشده؟
نینا: کوک فهمیده من دست راستتم
دشمن کوک: خب مشکلی نیست همینطوری ادامه میدیم
نینا: باشه فعلا
پایان مکالمه
ویو کوک
....
۶.۷k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.