•ــــﮩﮩـــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــ٨ﮩ٨ﮩﮩــــ ــ•
•ــــﮩﮩـــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــ٨ﮩ٨ﮩﮩــــ ــ•
❄️💍رمــان ڪــوچــولـــو اســتــاد💍❄️
#Part_17💜
یه نگاه برزخی انداختم به رها گفتم
- دختره سگگگ برای چی ابروی منو بردییییی
رها ترسیده گفت
"نفس بخدا یهو از دهنم پرید چیکار کنم
کلافه گفتم
- گمشو ابرومو بردی باهات قهرمممممم
بعدش سریع رفتم توی کلاس روی صندلی نشستم
بعد از چند دقیقه رها هم کنارم نشست گفت
"نفس
جوابشو ندادم که گفت
"نفس ببخشید
رومو گرفتم ازش که یه پلاستیک گذاشت روی پاهام
به پلاستیک نگاه کردم که بهترین چیزی که الان ارومم میکرد رو دیدم. (لواشکککک)
بدون نگاه کردن به رها شروع کردم خوردن لواشک های خوشمزم
بعد از اینکه لواشک هامو خوردم رها با خنده گفت
"نفس جون یه موقع تارف نکنی
رومو ازش گرفتم گفتم
-به توچه نوش جونممممممم
رها دوباره گفت
"ببخشید نفس بخدا از دهنم پرید
یه نگا به رها انداختم که چشماشو شبیح خرشرک کرده بود گفتم
-خب رها اون چلغور الان فکر میکنه من از قصد خودمو انداختم توی بغلش
رها گفت
"اشکال نداره ولش کن
یه نگاه به رها کردمو گفتم
-ایشششش.
❄️💍رمــان ڪــوچــولـــو اســتــاد💍❄️
#Part_17💜
یه نگاه برزخی انداختم به رها گفتم
- دختره سگگگ برای چی ابروی منو بردییییی
رها ترسیده گفت
"نفس بخدا یهو از دهنم پرید چیکار کنم
کلافه گفتم
- گمشو ابرومو بردی باهات قهرمممممم
بعدش سریع رفتم توی کلاس روی صندلی نشستم
بعد از چند دقیقه رها هم کنارم نشست گفت
"نفس
جوابشو ندادم که گفت
"نفس ببخشید
رومو گرفتم ازش که یه پلاستیک گذاشت روی پاهام
به پلاستیک نگاه کردم که بهترین چیزی که الان ارومم میکرد رو دیدم. (لواشکککک)
بدون نگاه کردن به رها شروع کردم خوردن لواشک های خوشمزم
بعد از اینکه لواشک هامو خوردم رها با خنده گفت
"نفس جون یه موقع تارف نکنی
رومو ازش گرفتم گفتم
-به توچه نوش جونممممممم
رها دوباره گفت
"ببخشید نفس بخدا از دهنم پرید
یه نگا به رها انداختم که چشماشو شبیح خرشرک کرده بود گفتم
-خب رها اون چلغور الان فکر میکنه من از قصد خودمو انداختم توی بغلش
رها گفت
"اشکال نداره ولش کن
یه نگاه به رها کردمو گفتم
-ایشششش.
۱.۷k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.