هفت ارباب من پارت ۹
با عجله رفتیم سمت بوتیک که هر روز ارباب تهیونگ میره و بعد ارباب جونگ کوک رفت پایین جونگ کوک : سلام امروز تهیونگ نیومده اینجا جینا : نه رئیس بعد اومد تو ماشینو گفت: نیومده بعد رفتیم خونه اون پیر مرد ارباب نامجون دستشو محکم گذاشت رو میز مرده و با داد گفت: تهیونگ چیکار کردی پیرمرد پوزخندی زد و گفت الان یه ساعتی میشه از مرز خارجش کردیم دیر رسیدین جی هوپ : چه غلطی کردی پیرمرد : البته به صورت خیلی قانونی بخاطر پول شویی ها شاید ناخواستش و کشتن دختر عزیزم به پلیس توکیو گزارشش دادم اونام با کشتی بردنش ا/ت : دخترت ؟ پیرمرد: بهتره بگم تهیونگ داماد آیندم بود ا/ت: میشا دخترتون اسمش میشا بود پیرمرد: درسته نامجون : ولی مرگ میشا تقصیر تهیونگ نبود خودشم جونش تو خطر بود پیرمرد : ولی بخاطر بی احتیاطی اون دخترم عین کتلت له شد حالا برین بیرون برین بیرون -داد- ا/ت حالا باید چیکار کنیم نامجون: ا/ت ا/ت: اون فکر میکنه که نامجون: ا/ت ا/ت: چیههه شوگا : ما باید یه چیزی بهت بگیم میدونی ما باهم برادریم و اینکه تو خواهر کوچیکمونی ا/ت: چییی؟
شرط پارت ۱۰ ۸ تا کام
شرط پارت ۱۰ ۸ تا کام
۱۰.۲k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.