من عاشق یک مافیا شدم( پارت۷)
من عاشق یک مافیا شدم( پارت۷)
جونگ کوک جلوتر امد و لباش رو روی لبای من قرار داد سعی کردم مقاومت کنم ولی نمیشد
جونگ کوک ویو
با مشت های کوچولوش به بدن ۶ تیکه من ضربه میزد تا از لباش دست بردارم ولی اولی این کارو نکرد
ادمین ویو
بعد از چند دقیقه از لبای ا.ت دست کشید و بلند شد
& لبات مزه توت فرنگی میده جعون ا.ت
* هی هزار بار بهت گفتم فامیلتو روی من نزار
ا.ت شروع کرد به پاک کردن لباش با آستین لباسش
& اونجوری مهرمالکیت من از روت پاک نمیشه ا.ت تو برای منی و برای من میمونی
جونگ کوک از اتاق بیرون رفت
ا.ت ویو
سریع دستمو روی شکمم گذاشتم
* خوبی مامانی ببخشید اما پدرت نباید بفهمه هنوز زنده ای
بچه ا.ت تقریبا یک ماهش داشت کامل میشد ا.ت گمراه بود اگه به جونگ کوک میگفت اون بچه ای که گفته مرده هنوز زنده هست جونگ کوک چیکار میکرد؟
ا.ت نگفتن رو انتخاب کرد
جونگ کوک ویو
بعد از خروجم از اتاق رفتم سمت گوشیم و دیدم داره زنگ میخوره
& الو
بادیگارد . الو قربان گفته بودین که این عمارت رو خالی کنیم تا بفروشینش در حین خالی کرد اتاق خانم ا.ت یک جعبه قرص پیدا کردیم نمیدونیم برای چیه
& باشه الان میام
رفتم طبقه بالا لباسام رو عوض کردم و راه افتادم به سمت عمارت قبلی
با رسیدنم رئیس بادیگارد ها منو به اتاق ا.ت برد و جعبه قرص رو بهم داد
& چطوری تونسته این قرص رو وارد اینجا کنه صبر کن اجوما
زنگ زدم به اجوما و ازش پرسیدم
اجوما . نه من خبر ندارم کی بهش داده خودمم که بدون اجازه شما چنین کاری نمیکنم
&ممنون اجوما خدافظ
باید از خودش میپرسیدم حرکت کردم سمت عمارت جدید وارد شدم و با عصبانیت رفتم سمت اتاق ا.ت
ا.ت ویو
توی فکر بودم که محکم در باز شد و جونگ کوک امد تو
& این چیه ها(داد)
نگاهی به جعبه قرص انداختم اوه شت اون قرص سلامت بچه بود که دکتر داده بود
& جواب میدی یا ببرمت دکتر و ببینم واسه چی بوده
* اون .....وا.....واسه قلبمه
& مگه قلبت چش شده
* مشکل قلبی دارم
& ا.ت اینقدر دروغ نگو (داد)
جونگ کوک جلوتر امد و لباش رو روی لبای من قرار داد سعی کردم مقاومت کنم ولی نمیشد
جونگ کوک ویو
با مشت های کوچولوش به بدن ۶ تیکه من ضربه میزد تا از لباش دست بردارم ولی اولی این کارو نکرد
ادمین ویو
بعد از چند دقیقه از لبای ا.ت دست کشید و بلند شد
& لبات مزه توت فرنگی میده جعون ا.ت
* هی هزار بار بهت گفتم فامیلتو روی من نزار
ا.ت شروع کرد به پاک کردن لباش با آستین لباسش
& اونجوری مهرمالکیت من از روت پاک نمیشه ا.ت تو برای منی و برای من میمونی
جونگ کوک از اتاق بیرون رفت
ا.ت ویو
سریع دستمو روی شکمم گذاشتم
* خوبی مامانی ببخشید اما پدرت نباید بفهمه هنوز زنده ای
بچه ا.ت تقریبا یک ماهش داشت کامل میشد ا.ت گمراه بود اگه به جونگ کوک میگفت اون بچه ای که گفته مرده هنوز زنده هست جونگ کوک چیکار میکرد؟
ا.ت نگفتن رو انتخاب کرد
جونگ کوک ویو
بعد از خروجم از اتاق رفتم سمت گوشیم و دیدم داره زنگ میخوره
& الو
بادیگارد . الو قربان گفته بودین که این عمارت رو خالی کنیم تا بفروشینش در حین خالی کرد اتاق خانم ا.ت یک جعبه قرص پیدا کردیم نمیدونیم برای چیه
& باشه الان میام
رفتم طبقه بالا لباسام رو عوض کردم و راه افتادم به سمت عمارت قبلی
با رسیدنم رئیس بادیگارد ها منو به اتاق ا.ت برد و جعبه قرص رو بهم داد
& چطوری تونسته این قرص رو وارد اینجا کنه صبر کن اجوما
زنگ زدم به اجوما و ازش پرسیدم
اجوما . نه من خبر ندارم کی بهش داده خودمم که بدون اجازه شما چنین کاری نمیکنم
&ممنون اجوما خدافظ
باید از خودش میپرسیدم حرکت کردم سمت عمارت جدید وارد شدم و با عصبانیت رفتم سمت اتاق ا.ت
ا.ت ویو
توی فکر بودم که محکم در باز شد و جونگ کوک امد تو
& این چیه ها(داد)
نگاهی به جعبه قرص انداختم اوه شت اون قرص سلامت بچه بود که دکتر داده بود
& جواب میدی یا ببرمت دکتر و ببینم واسه چی بوده
* اون .....وا.....واسه قلبمه
& مگه قلبت چش شده
* مشکل قلبی دارم
& ا.ت اینقدر دروغ نگو (داد)
۱۰۷.۷k
۰۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.