عشق خونی پارت 3
افتادم زمین در اتاق رو بست گفت: خیلی رو اعصابی امد جلو رفتم عقب به دیوار رسیدم گفتم میخای چیکار کنی گفت تنبیهت میگنم یهو دندون های نیشش رو توی گردنم فرو کرد خون زیادی از دست دادم بیهوش شدم (صبح) چشمام رو باز کردم توی همون اتاق بودن اصلا حال نداشتم په پام نگاه کردم باند پیچی شده بود بلند شدم توی اینه به خوم نگاه کردم رنگم پریده بود چشمم به جای دندون های نیش کوک افتاد گفتم من اخرش به دست اینا کشته میشم یهو یکی در زد با ترس گفتم ب ببا یه پسر اومد داخل قبلا اونو ندیده بودم گفت: سلام من جیهوپ هستم گفتم سلام منم انجل هستم گفت خوشبختم گفتم همچنین خواست بره که گفت درضم من پات رو پانسمان کردم گفتم ممنون گفت بیا پایین واسه غذا گفتم باسه بعد رفت باخودم فکر کردم این پسره با بقیه فرق داشت خیلی مهربون بود بعد رفتم پایین صدای خنده از توی آشپزخانه میومد رفتم داخل آشپزخانه که جیمین گفت اوه انجل اومدی بیا پشین هنوز ازشون میترسم بخصوص جونگ کوک رفتم روی صندلی بین جونگ کوک و جیهوپ نشستم غذا اوردن جلوم برام عجیب بود مگه اینا خوناشام نیستن چطور این غذا هارو میخورن به بقیه نگاه کردم قشنگ معلوم بود داشتن جلوی خوشون رو میگرفتن تا بهم آسیب نزنن بعد غذا بلند شدم گفتم ممنون و رفتم به سمت اتاق که سرم گیج رفت نزدیک بود بیوفتم که جیهوپ گرفتم گفت انجل خوبی گفتم اره هیچی نیست سرم گیج رفت گفت چطور هیچی نیست رنگت پریده با عصبانیت به کوک نگاه کرد گفت چرا باهاش این کار رو کردی اون فقط یه دختر ضعیفه کوک گفت اون شکار منه هر کاری دلم بخواد باهاش میکنم تو هم دخالت نکن
پایان پارت 3 امید وارم خوشتون بیاد
پایان پارت 3 امید وارم خوشتون بیاد
۴۶.۸k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.