🤍پارت ۳ پسر قریبه🤍

🤍پارت ۳ پسره قریبه

جنی:پ..پشمام چجوری این کارو کردی

ات:امم خوب من ۲۴ ساعت دارم درس میخونم
جنی:اوفف چه حالی داری تو
ات:خوب من به فکر ایندمم
جنی:خیلی خوبه منم دوست داشتم این تو باشم
ات:علانم میتونی
ات:من خودم کمکت میکنم
پرش زمانی زنگ تفریح
ات:زنگ خورد رفتم تو حیاط یهو دیدم پیام به گوشیم اومد ناشناس بود
ناشناس:حطا فکرشم نکن که از من بری بالاتر چون برات خوب نمیشه
ات:یکم ترسیدم حس کردم شوگا ست ولی گفتم تحمت نزنم یهو
ات:رفتم یکم تو حیاط قدم بزنم که چند تا دختر جلوم ضاحر شد یکی از دخترا گفت
دختره:هوی ببینم شنیدم از شوگا زدی جلو
ات:چطور مگه
ات:یهو یقم رو گرفت
دختره:ببین اگه بفهمم بازم شوگا رو تو درس زایه کردی برات بد تموم میشه
ات:مثلا میخواین چکار کنید
دختره:هه خیلی کارا میتونم کنم خودت میفهمی

پرش زمانی کلاس
ات:از حرفش ترسیدم ولی من میتونم از خودن دفاع کنم

دوباره به گوشیم پیام اومد..🤍