روح ناشناس
از یک سال پیش تا حالا 17 سالگیم...
خب... تغییرات زیادی کرده بود. آخرین باری که اون دختر رو توی کورس خیابونی دیدم.
موهاش مشکی بود.
اما الان بلوند ، چشماش لنز آبی گذاشته بود و لباس کوتاهی پوشیده بود.
پسم زد.
لیاقت نداشتم؟ نمیدونی من کیم دختره هرزه؟
اگه میدونستی به پام میوفتادی تا فقط نگات کنم.
فکر کرده چرا همیشه با کلاه محافظ میومدم.
خیلیه خب.
امروز همه رو شوکه میکنم!
به پام میوفتن و التماس میکنن!
سوار موتور میلیاردیم شدم و جلوی همه ی اون پسرا و دخترا چرخیدم.
تکاف کشیدم ، تک چرخ زدم.. صدای تشویق ها و دوست دارم گفتناشون میومد.
هع...! نمیدونین چقدر قراره شوکه بشین.
دود زایی که دست یکی از پسرا بود در حین موتور سواری گرفتم و تک چرخی زدمو اون رو رو به بالا گرفتم.
_____
پشت خط گاز میدادم...
صدای داور توی گوشم طنین انداخت: !3 !2 !1
ترمز رو رها کردم و باسرعت حرکت کردم.
گاهی توی پیچ ها فقط یک متر با زمین فاصله داشتم.
صدای گاز موتورم و ضربان قلبم تنها چیزی بود که میشنیدم.
با خودم زمزمه کردم: گاز بده... گاز بده!
اما بعدش... چی شد؟
خط پایان؟؟ به همین زودی؟؟؟
با یه تکاف ایستادم.
پشت سرم رو نگاه کردم.
هیچکس نبود!
انقدر سرعتم زیاد بود که هیچکس پشت سرم نبوده...
بعد پنج دقیقه بقیه هم اومدن.
حسابی معروف شده بودم به روح ناشناس!
خنده داره... روح؟
چرا؟
همه ایستادن و داور من رو برنده اعلام کرد.
دست به کلاهم بردم....
جمعیت ساکت شد. به حدی که صدای نفس هام رو به وضوح میشنیدم.
ماسکم روی زمین افتاد و صدای هی کشیدن هاشون رو شنیدم.
یکی از پسرا فریاد زد:
اون ... پسر ارشد رئیس جمهور!
سمت همون دختر هرزه رفتم و گفتم:
حالا بازم من بی لیاقتم یا تو؟
دستاش رو روی شونه هام گذاشت و گفت:قبوله!
سوت کشیدم و محکم پسش زدم:
تو لیاقت منو نداری!
من حتی اسمم از تو با ارزش تره!
و در آخر اون کسی شد که چندین سال تا آخر عمر با شکوه در مسابقات جهانی شرکت کرد و برنده 10 دوره مسابقات جام حهانی شد.
و در 35 سالگی به علت بیماری اسم فوت شد...
تنها به دنیا اومد...؛ و تنها مرد!
سنگ قبری بزرگ براش ساختن:
جئون جانگ کوک.
برنده بسیاری از مسابقات جهانی موتور سیکلت و ده دوره جام جهانی...!
روی سنگ قبرش نوشتن:
بر خلاف رویای پدرش قهرمان یک جهان شد...!
تاریخ تولد:[23 دسامپر ، 2000]
تاریخ فوت:[1 اوکتبر 2035]
#تک_پارتی
#جونگ_کوک
از یک سال پیش تا حالا 17 سالگیم...
خب... تغییرات زیادی کرده بود. آخرین باری که اون دختر رو توی کورس خیابونی دیدم.
موهاش مشکی بود.
اما الان بلوند ، چشماش لنز آبی گذاشته بود و لباس کوتاهی پوشیده بود.
پسم زد.
لیاقت نداشتم؟ نمیدونی من کیم دختره هرزه؟
اگه میدونستی به پام میوفتادی تا فقط نگات کنم.
فکر کرده چرا همیشه با کلاه محافظ میومدم.
خیلیه خب.
امروز همه رو شوکه میکنم!
به پام میوفتن و التماس میکنن!
سوار موتور میلیاردیم شدم و جلوی همه ی اون پسرا و دخترا چرخیدم.
تکاف کشیدم ، تک چرخ زدم.. صدای تشویق ها و دوست دارم گفتناشون میومد.
هع...! نمیدونین چقدر قراره شوکه بشین.
دود زایی که دست یکی از پسرا بود در حین موتور سواری گرفتم و تک چرخی زدمو اون رو رو به بالا گرفتم.
_____
پشت خط گاز میدادم...
صدای داور توی گوشم طنین انداخت: !3 !2 !1
ترمز رو رها کردم و باسرعت حرکت کردم.
گاهی توی پیچ ها فقط یک متر با زمین فاصله داشتم.
صدای گاز موتورم و ضربان قلبم تنها چیزی بود که میشنیدم.
با خودم زمزمه کردم: گاز بده... گاز بده!
اما بعدش... چی شد؟
خط پایان؟؟ به همین زودی؟؟؟
با یه تکاف ایستادم.
پشت سرم رو نگاه کردم.
هیچکس نبود!
انقدر سرعتم زیاد بود که هیچکس پشت سرم نبوده...
بعد پنج دقیقه بقیه هم اومدن.
حسابی معروف شده بودم به روح ناشناس!
خنده داره... روح؟
چرا؟
همه ایستادن و داور من رو برنده اعلام کرد.
دست به کلاهم بردم....
جمعیت ساکت شد. به حدی که صدای نفس هام رو به وضوح میشنیدم.
ماسکم روی زمین افتاد و صدای هی کشیدن هاشون رو شنیدم.
یکی از پسرا فریاد زد:
اون ... پسر ارشد رئیس جمهور!
سمت همون دختر هرزه رفتم و گفتم:
حالا بازم من بی لیاقتم یا تو؟
دستاش رو روی شونه هام گذاشت و گفت:قبوله!
سوت کشیدم و محکم پسش زدم:
تو لیاقت منو نداری!
من حتی اسمم از تو با ارزش تره!
و در آخر اون کسی شد که چندین سال تا آخر عمر با شکوه در مسابقات جهانی شرکت کرد و برنده 10 دوره مسابقات جام حهانی شد.
و در 35 سالگی به علت بیماری اسم فوت شد...
تنها به دنیا اومد...؛ و تنها مرد!
سنگ قبری بزرگ براش ساختن:
جئون جانگ کوک.
برنده بسیاری از مسابقات جهانی موتور سیکلت و ده دوره جام جهانی...!
روی سنگ قبرش نوشتن:
بر خلاف رویای پدرش قهرمان یک جهان شد...!
تاریخ تولد:[23 دسامپر ، 2000]
تاریخ فوت:[1 اوکتبر 2035]
#تک_پارتی
#جونگ_کوک
۱.۳k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.